انواع صبح
—
بعضی صبح ها با بقیه فرق دارد! نمیدانم به خاطر کارهای دیروز است یا نحوهی قرارگرفتن ستارگان! گاهی یک یا دو یا سه بیدار میشوم. گاهی هم چهار یا پنج یا شش! گاهی بیدار میشوم با یک ایدهی نوشتن! گاهی هم با حس های دیگر!
گاهی با انگیزهی زیاد. گاهی هم با رخوت.
گاهی با بدن درد یا دل درد. گاهی با سبُکی.
صبح هایی هست که بلافاصله از رختخواب بیرون میآیم دوش میگیرم مراقبه میکنم پیادهروی میروم! هنوز خورشید نیامده کلی زندگی کردهام!
صبح هایی هم هست که ترجیح میدهم کمی بیشتر خودم را به خواب بزنم. ادامهی آن سریال داخل رویاهایم را نگاه کنم. کمی اضطراب. کمی ناامیدی. اندکی پریشانی فکر. کمی گیجی. چاشنی صبح ها میشود! به دیروز نگاه میکنم! کدام شام سنگین یا کار نادرست دیروز باعث شد این صبح اینچنین باشد؟ جوابی پیدا نمیکنم. کمی خودم را با انواع پست های اینستاگرام یا چند تا پیغام بازی یا دوستان مشغول میکنم! علی رغم قولی که به خودم داده بودم! یک مصاحبه بی بی سی شاید ببینم! اما مدام وسط آن مصاحبه به خودم میگویم چه میکنی؟ دیدن مصاحبه های بی ربط بی بی سی الان درست است؟ بعد از درو کردن تمام نوتیفیکیشن ها بالاخره خودم را به چند دقیقه مراقبه مشغول میکنم!
با خودم قول داده بودم هیچگاه از سر وقت گذرانی به سراغ این قلم نیایم. هیچگاه از سر بی حوصلگی اینستاگرام را باز نکنم! به گفتن آسان است اما انجام دادن آن سخت! نگاه کردن به حس هایت زمانی که با سرعت اسکرول میکنی! پیغام و کامنت ها را میخوانی کار سادهای نیست! دیدن حس ها حداقل برای من با این مقدار تمرینی که دارم نیاز به کند بودن زندگی دارد. با آن سرعتی که پست ها و کامنت ها و پیغام ها میآید نمیشود تک تک حس های خودم را مشاهده کنم.
بالاخره بعد از فقط ده دقیقه مراقبه کمی آرام تر میشوم و میتوانم کمی اینجا بنویسم!
صبح ها با هم فرق دارد! حس ها میآیند و میروند اما این امیدواری همیشه هست که میشود با چند دقیقه شاید هم با چند تنفس به آنها آگاه شد و تغییرشان داد! گاهی هم با چند خط نوشتن مثل الان. یا یک موسیقی عالی! مثل این موسیقی:
Comments