بازبینیِ تاریخ
***
تاریخ را اشتباه خواندهایم. تاریخی که در کتابهای تاریخی درس میدهند تاریخ سیاسی است. تاریخ ستمگران است. تاریخ خونریزان است.
این تاریخ به درد ما نمیخورد. جز فهمیدن ناآگاهی عظیم بشر.
نیازی نداریم که حملهی مغول را بدانیم یا حملهی اعراب را.
در تاریخ، نیازی نداریم بدانیم فلان فرمانده چه ظلم هایی کرد یا چه شهرهایی را سوزاند یه چه خونریزی هایی راه انداخت!
درست برعکس آن، ما تاریخی داریم سرشار از نور.
ما تاریخی داریم سرشار از مولانا ها، شمس ها، حافظ ها، عطارها.
آنقدر عارف و نویسنده و شاعر و روشن بین داریم که میتوانیم از آگاهی آنها هنوز هم سیراب شویم.
ما باید بدانیم حافظ کجا ها قدم میزد. کنار کدام جوی مینشست. رکن آباد کجاست.
باید بدانیم عطار کجا عطاری میکرد.
باید بدانیم مولانا چطور از ایران گذشت.
باید این تاریخ ها را به کودکان بیاموزیم. برای این کار اول خودمان باید اینها را بیاموزیم.
ما به جای تاریخ سیاسی شیعه، بهتر است تاریخ معنوی صوفیه را بدانیم.
بهتر است بزرگان تصوف و عرفان را بشناسیم.
بهتر است بدانیم شمس کجاها رفت. باید بدانیم عیسی چند سال در اورشلیم بود. بعد از آن از کدام شهرها گذر کرد.
در تاریخ باید دنبال رد پای نور باشیم. نباید تاریکی را روایت کنیم.
آن حاکم ظالمی که هزاران جنایت میکرد دیگر اهمیتی ندارد.
اما آن حلقهی درس مولانا که هزاران نفر را زنده کرد مهم تر است.
اشتباه به دنبال شخصیت های تاریخی گشته ایم.
مهم نیست چه کسی بر خاک ما فرمان میراند.
مهم این است که چه کسی بر قلب های ما و روح های ما فرمان میراند.
آن پادشاه و فرماندهانش نیست شدند اما مولانا هنوز زنده است.
عطار هنوز عطر میفروشد.
حافظ هنوز دارد از غیب برایمان میگوید.
هنوز باید به حرف سهراب گوش کنیم. چشمهایمان را باید هر روز بشوییم.
ما باید تاریخ هنر را خوب بدانیم.
باید بدانیم معماران بزرگ ما چه کسانی بودند.
تاریخ ادبیات را خوب بدانیم.
***
لینکهای مفید
Comments