برای که مینویسم؟
—
دوستی گفت معلوم است برای کسی مینویسی! دیدم درست میگوید! این ایراد من است. عکس العمل نسبت به محیط! گاهی به حرفها و اتفاقات اطرافم عکسالعمل نشان میدهم و چیزی مینویسم! اینبار هم همینطور شد! تکرار اشتباه! برای کم کردن اشتباهم این نوشته را برای کسی نمیفرستم! فقط میگذارم در دفتر روزگار بماند! حریم خصوصی وجود ندارد! همه چیز عیان است! چیزی برای پنهان کردن نیست! اگر من این نوشته را زیر صدها قفل هم مخفی کنم روزی کسی آن را خواهد یافت! اگر هم کسی نیابد این انرژی و ارتعاش از من به تمام جهات خواهد رفت! پس فرقی نمیکند کجا بنویسم. شاید فرقی هم نکند که چه کسی این را بخواند!
این یک ارتعاش است! ارتعاشی از انرژی! گاهی انرژیها سوار بر کلمات میشوند! کلمات اشکال ثبت شده بر تاریخند! اگر روحی از کنارشان رد شود میتواند بیدارشان کند. کلمات با دمیدن روح و آگاهی زنده میشوند! در یک زمان و مکان دیگر!
اولین مخاطب این نوشتهها خودم هستم! روحی بینا و شنوا! نظاره گر دائمی درونم! دیدن خودم در آیینه! پرحرفی های شخصی! گفتگوهای درونی!
اگر کمی با خودت بمانی بهترین یار و همزبان را پیدا میکنی! خودت را! نوعی دیوانگی است. میدانم!
از دور خودت را میبینی! با خودت حرف میزنی! اما باز عقب تر میروی! باز دورتر!
میبینی که داری با خودت حرف میزنی!
باز دورتر میروی!
میبینی که میبینی که با خودت حرف میزنی!
باز دورتر!
میبینی که میبینی که میبینی که …
دیدن ها میرود تا بینهایت!
شنیدن ها میرود تا بینهایت!
میروی به جایی که دیدن و شنیدنی درکار نیست!
در آن جای ظریف بیننده و شنوندهای در کار نیست!
مخاطب و نویسنده ای نیست!
عمل و عکس العملی نیست!
فقط یک آگاهی کل هست!
یک نانوشتنی!
شاید یک بن بست!
شاید تمام آنچه که هست!
و تمام آنچه که نیست!
آنجا که هستی تمایلی به نوشتن نداری.
پس دیگر نمی نویسی!
Comentarios