به کجا میروی؟! سفر یوگا!
***
این سوالی است که خیلی از من میپرسند! میگویم میروم مسافرت! اسم شهر یا منطقه را از من میپرسند. میگویم نزدیک فلان کشور یا فلان شهر!
دوستان عزیزان و خانواده ام اما بیشتر میخواهند بدانند! در واقع میپرسند دنبال چه میروی؟
راستش را بخواهید جایی برای رفتن وجود ندارد. تمام راهها به درون ختم میشود.
اگر میخواهید بدانید کجا میروم بدانید به درون میروم. میروم جایی که راحت تر بتوانم به درون بروم.
راه درون؛ راه یوگا؛ تنها راه برای رفتن است!
مابقی راهها به عدم ختم میشود!
به طور خلاصه میروم جایی که به طبیعت نزدیک باشد، دو وعده غذای سادهی گیاهی در دسترس باشد! همین!
نه دنبال ساحل هستم نه هتل ۵ ستارهی لوکس! نه به دنبال رابطهی های جنسی تکراری با دختران زیبا! البته آنها هم بد نیست! چرا که نه؟ ارگاسم هم میتواند معنوی باشد! حتما هم هست! شاید چیزی بهتر از ارگاسم پیدا کردم!
میروم به امیدِ جایی که نزدیک طبیعت باشد!
دو وعده غذای سالم و تارهی گیاهی داشته باشم!
یک محل آرام برای استراحت!
و تقریباً دیگر چیزی لازم ندارم!
در این شهری که زندگی میکنم دسترسی به این دو کمی سخت تر است!
به طور خلاصه میروم به دنبال یک زندگی بهتر!
که از تغذیه ی خوب شروع میشود و با نزدیکی به طبیعت به اوج خودش میرسد!
میروم به جایی که اینها بین ساکنانش اولویت دارد!
میروم کامیونیتی ایدهآلی را پیدا کنم!
برای خودم خانوادهام و برای تمام موجودات زمین!
میروم زمین را جای بهتری کنم! چطور؟ با بهتر کردن خودم!
در جایی که هم زبانانم در حال دیدن چوبه های دار در ملأ عام هستند من هم حتماً باید کاری بکنم!
حلاج ها مدام بر سر دار میروند!
همه از اعدام میگویند!
غافل از اینکه عدمی وجود ندارد!
فقط وجود است و بس!
بدن را اگر ببینی بله! بدن به سمت اعدام میرود! چه با فتوای آیتالله یا با فتوای طبیعت!
اما من بدن نیستم!
میروم جایی که بدن را بسازم! تا بتوانم از بدن عبور کنم!
Kommentarer