ذهننوشته ی سفر هندوستان -٩
زندگی در ایشا -٣٠ می ٢٠٢٢- هفت روز ریاضت
—
بعضی تجربه ها یک بار اتفاق میافتد. یکی از آنها این هفت روز گذشته بود. در هفت روز گذشته همراه چند صد نفر دیگر بودم. نه اتاق داشتم. البته اتاق داشتم ولی آگاهانه کلیدش را پس دادم. بنابراین نه تخت خواب داشتم. نه کمد اختصاصی. نه حتی جای خواب! نه حتی رختخواب!
هرروز حدود ۴:٣٠ بیدار باش بود. تقریباً تا ٩:٣٠ شب چندین ساعت تمرینات شدید بدنی و روحی!
یک یوگا مت داشتم که هم زیرانداز بود هم تخت خواب. یک حوله که گاهی بالشت بود. گاهی زیرانداز، گاهی هم حوله!
روزی دو وعده غذای مفصل هم بود. گاهی نوشیدنی یا میوه هم حدودای ظهر میگرفتیم.
فهمیدم کمتر غذا بخورم معمولاً بهتر است.
اکثر روزها تا ٩:٣٠ شب آنقدر تمرین داشتیم که از بدن درد و خستگی همانجا روی یوگامت می افتادم و حتی بدون بالشت چندین ساعت خوابم میبرد!
نه دستشویی اختصاصی بود نه آینه! یکبار هم خودم لباس هایم را توی تشت شستم.
به طور آگاهانه روابط اجتماعی ام و استفاده از موبایل را کم کرده بودم.
فهمیدم کدام قسمتها از بدنم ضعیف است. و همین طور کدام قسمت از ایگوی من هنوز جای کار دارد.
فهمیدم هنوز خیلی ظرافتهای یوگا را بلد نیستم.
فهمیدم هنوز ایگوی من سعی دارد خودش را از جمع جدا کند!
فهمیدم کلید لذت نبردن تحلیل شرایط بیرونی است!
هر روز هم روی بدن کار میکردم هم روی ذهن! تجربهی عجیبی که فقط یک بار تکرار میشود. تقریباً تمام دوستانی که میشناسم یک ساعت هم اینجا دوام نمیآورند. از این که یک هفته دوام آوردم خوشحالم.
فهمیدم برای لذت بردن نه اتاق اختصاصی لازم است نه سرویس دستشویی با آیینه!
فهمیدم خوابیدن با چند صد نفر دیگر در یک جا نه تنها بد نیست بلکه لذت بیشتری هم دارد.
فهمیدم حتی به کفش نیاز ندارم! میشود بدون کفش لذت بیشتری برد.
فهمیدم قاشق و چنگال و چاقو چیزهایی اضافه است. موبایل فقط برای کارهای ضروری و همین نوشتن هاست.
آبسرد هم برای خوردن اینجا پیدا نمیشود.
دوش آب گرم نداریم و دوش آب خنک همیشه بهتر حال آدم را جا میآورد.
خلاصه برای زندگی خوب اولین چیزی که لازم است یک درون آرام است.
تمام لذتها بعد از آن میآید.
سکوت ذهن برای زندگی خوب ضروری است!
باید تجربه اش کنی!
Comments