ریشوی فلسفی
—
ریشو شدم. فلسفی شدم. اینها ظاهر بیرونی است. درست است. دو ساعت در تابلوی نقاشی با هم راه رفتیم و حرف زدیم. قبول دارم من یک ریشوی فلسفی شدم. دارم تمرین میکنم. دارم تمرین میکنم دایسکت نکنم. تحلیل نکنم. قضاوت نکنم. دارم تمرین میکنم در لحظه بمانم. با ذهن نروم. حتی از قلب هم عبور کنم.
چطور میشود عشق را تحلیل کرد؟ وقتی کسی به تو فکر میکند! وقتی تو برایش مهمی! وقتی برایت مینویسد! قرار میگذارد! میآید دنبالت. با هم میروید! تلاش میکند! شاید حتی اشک در چشمانش جمع بشود! نگران توست! دو ساعت حرف میزنید! چطور تحلیل کنم؟ در کدام دسته بندی قرار میگیرد؟ با کدام محاسبات جور در میآید؟
نگاه را چطور میشود تحلیل کرد؟ نگاه را فقط تجربه میکنی! نمیدانی چیست! نگاه نگاه است! در یک صدم ثانیه اتفاق میافتد! در همان یک صدم ثانیه هزاران چیز جابجا میشود! درک نمیشود! فقط باید نگاه کنی! نانوشتنی است.
یک نگاه سرشار از عشق! یک نگاه نگران! حتی وقتی صفتی به آن نسبت میدهی اشتباه کردی! کوچکش کردی. یک نگاه فقط یک نگاه است. نگاه یک دوست!
نمیتوانم تحلیل اش کنم. نمیدانم چیست! با ریش و فلسفه نمیتوان فهمیدش! داستان های نگفته! حرفهای نگفته! تمام آنچه که ذهن به آن نمیرسد!
پدری را! برادری را! را چطور میتوانی تحلیل کنی؟ در کدام دسته بندی است؟ در کدام زمان است؟
یک نگاه سرشار از عشق را چطور بفهمم؟ با کدام فلسفه؟ نگاه نگاه است. عشق عشق است. چه در شام خوردن. چه در ظرف شستن! چه در مسافرت! چه در خانه! عشق عشق است. گاهی با چارچوب! گاهی بی چارچوب!
عشق چارچوب ندارد. عشق عشق است. تمام!
عشق از درون ما میجوشد! اول خودمان را مست و دیوانه میکند! کم کم در تمام جهات پخش میشود!
گاهی میشود یک موسیقی!
گاهی میشود یک سوپ گرم!
گاهی تا کردن لباس ها!
گاهی یک پیغام!
گاهی در سکوت!
این عشق دیوانه میکند!
گاهی با سکوت!
گاهی در شلوغی!
گاهی با یک نگاه!
گاهی در نگاه یک سگ سیاه!
گاهی کنار یک دریاچه!
عشق میرود!
گاهی سریع و گاهی آرام!
عشق عشق است.
نه یک کلمه بیشتر نه یک کلمه کمتر!
عشق گاهی در کلمات مستتر میشود!
گاهی بین کلمات!
گاهی در آسمان!
گاهی در خنده!
گاهی در اشک!
عشق هست!
همه جا هست!
Comments