سعدی و حافظ
***
چند خط از شعرهای سعدی یا حافظ کافیست. گاهی یک بیت شعر حافظ کافیست تا تو را با خودش به وادی عشق ببرد. موهبتی است که بتوانی آنچه سعدی میگوید را درک کنی. موهبتی است که عشق حافظ را بفهمی.
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی
داستان نوشتن های من هم همینطور است. اضطرابات، داستان ها و حرافی های ذهن، درست زمانی که شروع به نوشتن میکنم از بین میروند.
فیضِ روحُ القُدُس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آنچه مسیحا میکرد
آنچه سعدی و حافظ نوشتند و گفتند کافیست. همین دو بزرگوار کافی هستند که عاشق این سرزمین بشوی. عاشق این زبان بشوی.
آن عشق و ظرافت و لطافتی که سعدی و حافظ زیستند و در حافظهی تاریخی ما نگاشتند کافیست تا تو عاشق این خاک بشوی.
بعد از حافظ و سعدی گفتن از عشق، سخت و غیر ممکن است.
خوش به حال ملتی که سخن و انرژی این بزرگان در روزمرگی هایشان هست. مثل مردمی که دُرّ و الماس زیر پایشان و در سرزمینشان فراوان ریخته.
اینجا سرزمین عشق است. اینجا قسمت عاشقِ شرق است. اگر غرب در فن و شرق در ذن سرآمد هستند این وسط در عشق سرآمد است.
اینجا مرکز دنیاست. اینجا ارتعاش عشق از هزاران سال پیش در جریان بوده و هنوز هست. اگر کمی حساس باشی.
سعدی هنوز با لطایفش هست و حافظ هنوز لب این جوی ها نشسته.
آرزویم این است که بنشینم و حافظ بنوشم و سعدی بخوانم. همین دو عاشق برای معلمی عشق کافی هستند. و این عشق در موسیقی و در ادبیات و در روزمره ی ما ساری و جاری است و ما چقدر خوشبختیم.
Comments