شروع صبح-شروع زندگی-بدن
—
واحد زندگی روز است. یک روز کامل درست مثل یک زندگی است. شب که نیستی بدنت پاکسازی میشود. حتی ذهن ات هم پاکسازی میشود. کارهای انجام نداده و آرزوهای قبلی به صورت رویاها و خوابها میآیند و طییعت یک صفحهی سفید به تو میدهد.
بیدار میشوم. دوشم را میگیرم. آخرین ذرههای دیروز را میشویم. بدن و روحم را پاکسازی میکنم. تعداد زیادی پیغام در این جام جهان نما جمع شده. در برابر کنجکاوی خودم مقاومت میکنم. باید حواسم باشد. این روز یک واحد زندگی است. زندگی کوتاه روی زمین! حداقل برای بدنم. پس خیلی باید حواسم باشد. پرحرفی های ذهنم را اینجا مینویسم. نوعی برنامهریزی.
امروز اول هفته است. خیلی کار دارم. قبلا در مورد کار نوشته بودم. شاید لینک هایش را گذاشتم. برای تعیین نوع کار امروز باید برگردیم به مبدأ مختصات.
یک تکه از زندگی به خاک زد و گیاهان و نهایتاً بدنی رویید. این بدن موقتا دست من است. بدنی طبیعی روییده از خاک و طبیعت!
پس اگر هیچ کاری نتوانم در طبیعت انجام بدهم حداقل کارم نگهداری درست از این بدن است. یعنی درست بنشینم که الان انجام دادم. غذای درست به بدنم بدهم که خودش کلی کار است. و به اندازهی کافی حرکت! راه رفتن و یوگا. اینها وظایف اولیهی من در امروز است. شاید فکر کنید اینها کارهای ابتدایی و ساده است. اتفاقا اینها مهمترین کار است. اگر میخواهی دنیا را تغییر بدهی اول آنچه دست خودت هست را درست نگاهداری کن. بدنت را. مهمترین امانت طبیعت. این کاری نیست که به دیگران محول کنی. فقط و فقط خودت وظیفه و مسئولیت و اختیار داری که انجام بدهی. سالم زیستن وظیفه ی توست. با استخدام مربی خصوصی و آشپز مخصوص نمیتوانی مسوولیت را از گردنت برداری.
هروقت بتوانی این بدن را که اولین امانت و مسوولیت تو است به حد اعلای خودش برسانی میتوانی درست فکر کنی و شاید بتوانی کاری درست در جهان بیرون انجام بدهی. این اولین مسوولیت و اولین قدم است. میروم کمی به بدن برسم. برمیگردم با کارهای دیگر!
Comments