مثلث عشقی
***
مثلث عشقی تا کنون رابطه ای بین سه نفر تعریف میشده که در سریال های پرمخاطب سوژهی خوبی است.
این بار میخواهم بگویم تمام رابطههای عشقی نوعی مثلث عشقی است، اما چطور؟
اگر تعریف عشق را از زبان اکهارت یا سادگورو بشنوید و درک کنید میدانید که عشق با معامله فرق دارد.
اینکه دو نفر با هم قراردادی ببندند تا چیزی بدهند و بگیرند عشق نیست. مثلاً اینکه یکی اسپرم بدهد یکی تخمک عشق نیست. این یک معامله یا قرارداد اجتماعی است.
عشق طبق تعریف مولانا یا اکهارت یا سادگورو درک یگانگی است. یعنی درک یکی بودن تو و دیگری.
با ذهن نمیتوانی این را بفهمی فقط باید به تو چشانده شود. وقتی کمی به تو چشانده شد آنگاه مزهی یکی شدن با مبدأ وجود آنقدر برایت میماند که همواره دنبال آن هستی. حتی اگر خودت ندانی این مزه به تو قبلاً چشانده شده. اگر به دنبال یکی شدن در بعد جسم باشی یا یکی شدن احساسات تو نادانسته هنوز دنبال همان یگانه وجود موجود هستی. همان نانوشتنی ای که همه را در برگرفته.
تو به صورت موقت مقداری از شهد یگانگی را میچشی وقتی با کسی ارتباط عاشقانه برقرار میکنی. پس در واقع آنچه تو میخواستی طرف مقابلت نبوده بلکه همان وجود نانوشتنی بوده.
برای همین گفتم همیشه در هر ارتباطی نفر سومی هست. همان نانوشتنی.
در واقع او نفر اول هست.
من و تو نفرات دوم و سوم هستیم.
در واقع نفر دو و سه اصلا وجود ندارند. یک توهم موقتی هستند.
ما ناخودآگاه یا خودآگاه به دنبال رسیدن به همان یک هستیم. اما به طور موقت فکر میکنیم آرامش یا عشق در نفر دو یا سه هست.
به صورت موقت از یکی شدن با کسی احساس عشق و دلبستگی میکنیم اما اگر خوب نگاه کنیم همهی ما وجود های مستقلی نیستیم ما فقط شاخه های موقت یک درختیم که برای یک فصل گل میدهیم و دوباره از طریق خاک به همان درخت بازمیگردیم.
حال اگر هر دوی ما در این مسیر یگانگی مدتی هم جهت شویم معنی عشق را درک میکنیم. اما اگر به آن وجود یگانه غافل باشیم دیر یا زود با مرگ دیگری یا هر اتفاق دیگری می فهمیم که راه را اشتباه آمده بودیم.
عشق هایی که از پی رنگی باشند محکوم به شکست هستند. اصالت و یگانگی فراتر از رنگ است.
باید ابتدا خودت در سکوت آن را درک کرده باشی.
Comentários