حرف های شبانه
***
خدایا!
میخواهم حرفهای خصوصی ام را با تو اینجا بنویسم.
حرف هایی که تو میزنی و من میشنوم.
شاید هم من میزنم و تو مینویسی.
اصلاً این زبان خندهدار است.
من کیستم!
من چیستم!
صد سال دیگر اثری از این من نیست.
ولی تو هستی.
تو همچنان هستی.
در سکوت هستی.
در زمین هستی.
در آسمان هستی.
صد سال دیگر تو هنوز خدای روزی رسان خواهی بود.
من هم یکی از میلیارد ها موجود دیوانهی تو در زمینم!
الان و اکنون!
من هم یکی از این آدمهای حرافم. یکی از این ذهن های پر!
من هم وابستهی تو ام.
من هم بچهی تو ام.
تویی که درک ات نمیکنم.
تویی که من هستی و منی که اصلاً نیستم.
خدایا
اطرافیانم را ببخش.
خدایا به اطرافیانم سرور و آرامش خودت را عطا کن.
خدایا به مردم زمین دانش و آگاهی عطا کن.
خدایا من با که حرف میزنم؟!
خدایا ضعف های من را ببین.
خدایا در کوران گمراهی هدایتم کن.
خدایا این چه دعایی است؟
میبینی چطور در حضور تو هنوز حرافی میکنم!
خدایا انسانهایت در زمین خسته اند.
انسانهایت مثل خود من خستهاند.
خدایا از عشق خودت سیرابشان کن!
خدایا انسانهایت تو را گم کردهاند!
خدایا من هم تو را گاهی گم میکنم.
من هم گمراه میشوم.
من هم در ترس فرو میروم.
من هم در شک فرو میروم.
مثل دعاهای عربی دارم با تو حرف میزنم.
میدانم کاری است بچهگانه!
خدایا بگذار یک بار هم شده من هم بچه بشوم.
بگذار من هم اشک بریزم.
بگذار با تو حرف بزنم.
بگذار با تو حرفهایم را بنویسم.
خدایا بگذار این حرف ها به گوش آن کسانی برسد که تو میخواهی!
خدایا این کلمه خوب نیست.
بگذار به تو بگویم
سکوت
بگویم
لحظه
بگویم طبیعت
بگویم
وجدان
بگویم
نانوشتنی
کلمه را تو می آفرینی
تولد را و مرگ را تو می آفرینی
مفاهیم را تو میآفرینی
نوشتن را و خواندن را تو میآفرینی
دیوانگی من را تو سبب شدی!
شناخت را و گمراهی را تو سبب هستی.
من را تو آوردهای و تو هم خودت میبری!
من فقط یک موجود حراف و شلوغی هستم در این وسط!
من را ببخش.
پدرم پیش توست.
مادرم را ببخش.
خانوادهام را ببخش.
اطرافیانم را ببخش.
تمام مردم زمین را ببخش.
گمراهی من را ببخش.
حرافی من را ببخش.
نادانی ام را ببخش.
فراموشکاری من را ببخش.
من را به اشکهایم ببخش.
ما گمراهیم.
ما نادانیم.
من چیزی جز اشک ندارم.
مقداری کلمه.
و هر چیزی که تو دادی.
چیزی ندارم.
جز یک ذهن پرگو چیزی ندارم.
من را ببخش.
زمین را ببخش.
ما را ببخش.
دوستانم را ببخش.
سعیده تارا سارا محمد پروانه بهاره یاسی حامد کاوه مهرداد عبدالله نعمت سوران علی طاهر مریم فهیم نازی اشکان من خودم تمام خانوادهام امیر و دیگران تمام آدمها تمام روزی خوران تمام جنبندگان
همه را ببخش
همهی این غوغا خود تو هستی
آرامشان کن
آراممان کن
سکوت خودت را به ما بچشان
عشق خودت را به ما بچشان
عظمت خودت را به ما بچشان
وجود خودت را به ما بچشان
ما انسانها فرزند توایم
ما خود توایم
ما ناچار تو ایم
ما گرفتار تو ایم
ما نهایت تو ایم
ما را ببخش
ما را بیدار کن
ما را از ظلم خودمان جدا کن
ما را از تاریکی رها کن
ما را با نور خودت سیراب کن
ما را با عشق خودت مست کن
من کاری بلد نیستم جز نوشتن
سکوت خودت را به ما بچشان
بیدارمان کن
خدایا
خدایا
خدایا
Comments