١٨ روز تا سفر هند
—
یک روز صبح بیدار شدم. بلافاصله موبایلم را برداشتم. چند روزی دنبال بلیط بودم. بالاخره همان صبح بلیط را از داخل دستشویی با موبایل خریدم!
این یک قسمت داستان است. قبلاً گفته بودم هرجا سفر میروی اول قلبت میرود!
اینجا هم تنها یک هدف دارم برای این سفر و آن چیزی نیست جز یوگا!
من هنوز یوگی نیستم. یوگا هم آنچه که من و شما از ظواهر شناختهایم نیست.
یوگا نهایت یگانه شدن با زندگی و جهان است! در همین حد میدانم. شاید شما فکر کنید یوگا نرمش یا ورزش است! یا یک ایدئولوژی! اما نه. یوگا یعنی یک. قبلاً مفصل نوشته بودم!
یوگا نوعی سفر درونی است! رفتن به سفر بیرونی نوعی نقض غرض مینماید. اما رفتن به مهد یوگا خالی از لطف نیست. شاید دیدار با چند یوگی! البته یک یوگی کافیست تا زندگی ات از این رو به آن رو بشود! البته گاهی دیدار فیزیکی هم لازم نیست!
به هرحال بدون این که چیزی بدانم دارم میروم. یک سفر دیوانه طور! اگر فقط اندکی بیشتر یوگا را بفهمم یا تجربه کنم به هدفم میرسم! چیز بیشتری لازم نیست. یکی دو تا دوست را خیلی دورادور میشناسم که آنجا یوگا کردهاند. یکی دو تا مرکز آموزش یوگا! یک یوگی! و همین. کل دانش من از این سفر همین است.
مدتهاست در مورد فرهنگ و شباهت های فرهنگ هندوستان با ایران تحقیق میکنم. معلوم نیست چه اتفاقاتی میافتد! چه کسانی را میبینم! چه تجربیاتی میکنم! اما تا جایی که بشود با شما درمیان میگذارم. صاحبدلی میگفت هندوستان سرزمین جستجوگران است و نه سرزمین عقیده مندان! چه تعبیر جالبی! اگر تمام سرزمین های تحت سیطرهی مذاهب اسلام و مسیحیت سرزمین باورمندان باشد هندوستان سرزمین جستجوگران است! و چقدر جستجوگری جالب تر و سیال تر و زنده تر از باورمندی است. باورمندی خشک و متعصب و مغرور! در برابر جستجوگری سیال و زنده و پویا!
لینک یکی از نوشته ها در مورد یوگا
留言