پاکسازی نوشتهها!
***
سالهاست مینویسم! سالهاست وقتی کمتر حرف میزنم بیشتر مینویسم!
صفحات شیشهای که کاغذهای مدرن هستند؛ رفقای هم صحبت من هستند!
اما یک چیزی را نمیتوانم انکار کنم! آن که نوشتههایم کمی ناخالصی دارند.
ناخالصی اصلیِ ذهن؛ پراکنده و ایگوی من بوده و هست. شناخت این ناخالصی ها قدم خوبی است برای از بین بردنشان.
ذهن خودش توهم است. آنچه در قالب ذهن میآید معانی است که در جایی فرای ذهن تولید میشوند. این معانی پاک یا همان الهامات وارد شبکهی نفسانی و ذهنی من میشوند و خروجی آن میشود این کلمات!
گاهی درگیر پرحرفی و پر نویسی میشوم!
گاهی نسبت به وقایع و آدمها عکسالعمل های نفسانی نشان میدهم.
گاهی برای جلب توجه مینویسم و شمارههای کلیک ها را میشمارم.
گاهی برای آینده مینویسم. گاهی گذشته را تکرار میکنم.
گاهی انتظارات زیادی دارم.
درست مثل مدیتیشن اگر انتظار مشخصی از آن داشته باشی دیگر کار نمیکند؛ نوشتن هم همینطور است. اگر انتظاری بیش از خود این لحظه داشته باشم دیگر درست کار نمیکند!
نوشتن باید جریان خالص و پاک از لحظه باشد! بدون هیچ ملاحظهای. بدون دخالت منطق و ایگو.
مثل صدای پای آب سهراب روان باشد!
نباید منتظر آینده ایستاد!
کلمات باید مثل آب روان شوند! از درون بدن. از درون ابدیت. از درون الهامات.
انتظار از کلمات برای یک نتیجهی مشخص؛ زنده بودن آنها را میکُشد.
وقتی کلمات آزاد و روان شدند درست مثل یک رود جاری میشوند. کلمات میروند هر جایی که مستعد باشد را آبیاری میکنند.
کار سرچشمه؛ نگران رود بودن نیست. سرچشمه فقط آب روان را از زمین بیرون میکشد و تمام!
مابقی کار به عهدهی رود است.
ای کاش سرچشمه باشم.
پاک و خالص!
رود هر کجا خواست برود! خواست به مرداب بریزد یا به دریا!
خواست به علف های دشت آب بدهد یا تبخیر شود یا یخ بزند یا به چاهی بریزد دیگر با من نیست!
ای کاش سرچشمه باشم!
پاک و خالص!
بدون انتظار!
بدون انتخاب!
بدون دخل و تصرف!
کاش به پاکی عیسی بودم!
به دقت موسی!
به لطافت معلمان آگاهی!
به ظرافت یوگا!
Comments