چهکار کنم؟
—
حدودای چهار پنج سالگی ام بود که این سوال ذهنم رو حسابی مشغول کرده بود. یادمه مدام از مامانم و از هر کسی که میشد میپرسیدم چکار کنم!
این نوعی بیماری هست که از همون کودکی در روح و ذهن ما کاشته میشه. این که حتماً باید یک نیروی خارجی به ما راه رو نشون بده. درست و غلط تعیین کنه. ده فرمان بنویسه. رسالهی احکام عملی بنویسه.
حالا بعد از گذشت حدود چهل سال سادگورو به زیبایی توضیح داد. البته درکش برای من و خیلی های دیگه سخته. اما حقیقتی درونش هست که نمیتونم از کنارش بگذرم.
لینک اصل سخنرانی و برداشت های خودم رو اینجا میگذارم.
تجربهی ویپاسانا به ما یاد میداد که به حس های مثبت نچسبیم و از حس های منفی فرار نکنیم. ظاهراً کلید همین جاست.
سادگورو هم میگه اصلا دخالت نکنید. هر احمقی که گفت چکار کنید فقط گوش بدید!
شما سعی دارید از زندگی یک سیستم ارزشی یا فلسفه بسازید.
این کار جایگزینِ پرداختن به لحظه لحظهی زندگی با تمام وجود هست.
سادگورو میگه هر کاری که دلتون خواست انجام بدید.
فقط با تمام وجود انجام بدید. تفاوت اینجاست.
این که آیا کاری رو با تمام وجود انجام میدهیم یا نه.
هر کاری. هیچ وقت اهم و مهم نکنید.
فقط هر کاری رو با تمام وجود انجام بدید.
ده فرمان برای خودتون نسازید.
هر کاری رو آگاهانه انجام بدهید.
تصمیم نگیرید چی مهم است و چی مهم نیست.
حتی اگر بدون هدف زندگی کنید توجه تون رو نمیتونید قطع کنید. وقتی تصمیم بگیرید که چی مهم است و چی نیست، دنیا رو به دو قسمت تقسیم کردید.
تمام ایدئولوژی ها و اخلاقیات برای این است که نمیخواهید کامل و آگاهانه زندگی کنید.
برای این است که نمیخواهید با تمام وجود زندگی کنید.
هر کاری دوست دارید انجام بدهید ولی تمام وکمال. تمام و کمال خودتون. نه در مقایسه با دیگران!
هر کاری با تمام وجود خودتان. حتی دستشویی رفتن!
هیچ کاری کوچک یا بزرگ نیست.
بدون پیشداوری جلو بروید.
لینک به اصل ویدئو به انگلیسی
Σχόλια