کونِ کار -۴- ترس
***
ترس یعنی توهم.
یکی از تمرینهای من همیشه این هست که ترس های خودم رو پیدا کنم و مشاهده کنم.
ترس، نبود عشق است.
ترس یک توهم موقت است. اصلا وجود ندارد.
بزرگترین ترس، ترس از مرگ است. ترس از نیست شدن.
اما این هم توهم است.
تو از اول هم نیست بودی.
هست هم از اول بوده.
شخصیت کاذب تو که قرار است بمیرد از اول وجود نداشته.
آن چیزی که همیشه هست و هیچگاه نمیمیرد هم همیشه وجود دارد.
با این مقدمه برسیم به ترس های خودم.
من از نوشتن میترسیدم. چون از قضاوت شدن میترسیدم. چون خودم اهل قضاوت بودم. چون خودم در ذهن بودم. چون متوهم بودم.
سالها نوشتم و نوشتم و این ترس تقریباً از بین رفت.
چه کاری را از روی ترس انجام بدهی و چه کاری را از روی ترس انجام ندهی، در هر صورت اشتباه است.
باید در عشق باشی و بدون ترس.
حالا در ادامهی مبحث کونِ کار رسیدم به کارهایی که شاید از روی ترس انجام نمیدهم.
قدم اول این است که کارهایی را که از روی ترس انجام میدادی متوقف کنی.
قدم دوم در ادامه شناخت کارهایی است که انجام نمیدهی.
مثلاً به جای نوشتن حرف نمی زنی.
به جای حرف زدن فیلم نمیگیری.
قرار گذاشتم که با این ترس مواجه شوم.
چرا خودت را ابراز نمیکنی.
همین موضوع، بهترین است برای شروع.
حدود هزار نوشته آنچه باید نوشته میشد را نوشتم.
شاید باید ترس را کنار بگذارم.
باید کونِ کار داشته باشم.
باید حرف بزنم.
حرف زدن مقابل دوربین قدم بعدی است. کاری که شاید مدتهاست از روی ترس انجام نمیدادم.
تمرین مشاهدهی ترس ها.
این موضوع خوبی است.
Commentaires