کونِ کار -۶- آیا معنویت جدی است؟
***
امروز روز اول هفتهی کاری است. همهی دوستان و همشهری های من، امروز مشغول کسب و کار یا کارمندی هستند. همه در جایی در چرخ بزرگ اقتصادی مشغول هستند. این ماشین بزرگ اقتصادی همه را مشغول کرده. جدی ترین و اصلی ترین و مهمترین دغدغه ی بیشتر مردم شده کسب لقمه ای نان. کسب مقداری درآمد برای گذران ایام. خیلی هم خوب است. شاید حتی معنوی ترین کار همین باشد.
هیچ انتقادی نیست. هیچ مقایسه و قضاوتی نیست. هر کسی مشغول کاری است.
یکی هم باید از چیز دیگری بنویسد! شاید این کارِ من باشد!
من هم بعد از دیدار دوست و سادگورو و مولانا مشغول کار میشوم!
کارِ من چیست؟ کار من الان این است.
جواب دادن به این سوال که «آیا معنویت جدی است؟»
ذهن در بقاست. ذهن تمام توجه اش بقاست. ذهن، مرگ را نمیشناسد.
یک سوال میپرسم!
آیا مرگ جدی است؟
ذهن این سوال را دوست ندارد.
ذهن میگوید ای بابا بس کن! چقدر از مرگ مینویسی! به زندگی بچسب!
ذهن مرگ را بد و زندگی را خوب میداند!
ذهن همیشه دوگانه دارد!
ذهن میگوید معنویت و مرگ را فراموش کن و بچسب به زندگی. بچسب به درآمد. بچسب به پول!
خوب هم هست. اشکالی ندارد. چون دوگانگی در کار نیست.
هرکسی کاری انتخاب میکند.
هرکسی سهمی از زمین دارد.
هرکسی مقداری در زمین میماند و میخورد و میخوابد و بعد جایش را میدهد به نفر بعدی!
من اگر حق انتخاب داشته باشم ترجیح میدهم کلِ داستان را ببینم. کامل مرگ و تولد را با هم ببینم. اینطوری درک کاملتری دارم.
من انتخاب میکنم از معنویت بنویسم. بگویم درون مهمتر از بیرون است. بگویم از مرگ فراری نیست. بگویم معنویت جدی است.
بگویم معنویت فراتر و دربرگیرنده مادیت است.
پول را اگر معنوی بدست بیاوری بیشتر میچسبد.
غذا را اگر معنوی بخوری خوشمزه تر است.
سکس را معنوی انجام بدهی لذتبخش تر است.
روابط را معنوی ببینی زیبا تر است.
معنویت جوهر زندگی مادی است.
معنویت جدی است. واقعیت ماده نیست! واقعیت بزرگتر وجود معنوی ماده است.
واقعیت نوشتنی نیست! ذهنی نیست!
***
Comments