الهههای زمین!
***
ای الهههای زمینی! با شما هستم!
ای الههی مادر!
با آنکه نمیخواستی ولی من را در وجودت پرورش دادی! هدیهی خدا را پذیرفتی. خدا در تو حلول کرد! همچون مریم! تو پذیرا شدی! با عشق درونی ات! از وجودت و از شیرت من را سرشار کردی!
تو اولین الههی من بودی!
ای الهههای زیبایی!
شما چهرهای از زیبایی را میسازید! شما صورتی زیبا میسازید! این زیباییِ سطحی اما نشانی از زیباییِ کل دارد! شما زیبایی را پخش میکنید! ممنون از شما!
ما را به چشم و لب و گونه دعوت میکنید! ما هم همینجا نمیمانیم! میدانیم این زیبایی فقط روی پوست است! کمی عمیق تر شویم همان گوشت و استخوان است و بس!
ای الهههای محبت!
دست نوازش زنانه را در بازار میفروشند! خریدار هم زیاد دارد! کالایی ارزشمند است! چه سر را بنوازد چه ته را! هر دو زیباست! هر دو مسخ کننده! هردو مست کننده!
ای الهههای رقص!
چرخش کمر و بی قراری پاهایتان و لرزش شکمهایتان و ادامهی موهایتان در باد؛ همان لرزش و چرخش را در قلب ما ایجاد میکند! همان رقص دائمی حیات!
رقص گلها! رقص گیاهان!
ای الهههای صدا!
صدای نازک شما مثل سیمهای ویالون قلب را خراش میدهد! ذهن را مینوازد! گوش را آرام میکند!
ای الهههای ظرافت!
دستهای ظریف شما چه زیبا میچرخند! نگاه ظریف! بدن ظریف! اندام ظریف! صدای ظریف! اینها از ظرافت بی منتهای خالق میگویند! از ظرافت این حروف! این نقشها!
ای الهههای زنانگی!
زنانگی خیلی کمیاب شده! زنانگیِ هنر کم پیدا میشود! زنانگی بدن زیاد است! زنانگی روح کم است!
آن زنانگی حافظ!
زنانگی مولانا!
زنانگی من!
زنانگی کم پیدا میشود!
زنانگیِ بدن هست! اما با بدن نمیشود یکی شوی!
بدن ها را خرید و فروش میکنند!
بدن ها پیر میشوند!
بدن ها فقط پوستشان زیباست! بدن ها نمیتوانند یکی بشوند!
مالش دو پوست فقط روی پوست میماند!
گرچه آن هم زیباست!
اما در سطح پوست میماند!
شما زن بمانید!
بگذارید مردها با همدیگر بجنگند!
بگذارید مردها مرزبندی کنند!
بگذارید مردها شکار کنند!
بگذارید مردها بندگی کنند!
بگذارید مردها با زور بازو غلبه کنند!
ای الهههای زمین!
زن بمانید!
پذیرا بمانید!
زیبا بمانید!
مستور بمانید!
ظریف بمانید!
در حال بمانید!
مست بمانید!
عاشق بمانید!
ساکت بمانید!
زنانگی بودا در سکوتش بود!
زنانگی مولانا در سماعش بود!
زنانگی عیسی در ظرافتش بود!
زنانگی حافظ در شعرهایش بود!
زنانگی خیام در مستی اش بود!
اصلاً من زن میشوم!
من سرسپرده میشوم!
من عاشق میشوم!
من با بچهها بازی میکنم!
من شعر میبافم!
من عقل را مسخره میکنم!
من شبها تا صبح بیدار میمانم!
من بدون تصمیم میمانم!
من بدون هدف میمانم!
من بدون آینده میمانم!
من خودم الهه میشوم!
من خودم الهه ام را میسازم!
با این کلمات!
زنانگیِ نداشتهی شما را جبران میکنم!
شما ببُرید من وصل میکنم!
شما بروید من میمانم!
شما فکر کنید من نادان میمانم!
شما مرد باشید من زن میشوم!
زن بودن کم نیست! زن بودن ضعف نیست!
زن بودن یعنی نزدیکِ خدا بودن!
خدای مرد در آسمان هست؛ بگذارید زمین جای خدایان زن باشد! زمینِ ساختهی مردها زنانگی را کم دارد!
شما حرف بزنید من سکوت میکنم!
Comments