امان از شک
—
امروز چند ساعت سمینار آنلاین بازآموزی اجباری داشتم! راستش محتوای کلاس را چک نکردم. چون فرصتم کم بود اولین درس بازآموزی را که حداقل واحدهای بازآموزی حرفهای را داشت برداشتم! خیلی حالم بد شد! واقعاً اگر کاری را انجام بدهی که دوست نداری خیلی شکنجه آور هست! درس در مورد محاسبات مالی املاک و محاسبهی سود و زیان و … بود! این حس را داشتم که مجبورم برای گذران عمرم سود سرمایهداران را حساب کنم! محاسبات سرمایهگذاری در املاک تجاری و پیش بینی و مشاورهی مالی به سرمایهگذاران جهت سرمایهگذاری در پروژههای درست! با اینکه مباحث را بارها خوانده بودم ولی مشارکت در کلاس برای گرفتن امتیاز بازآموزی و تمدید پروانهی کار حرفه ایم بود. رقابت کثیف شاگردان و تظاهر آنها در کلاس و فضای تجلیل از سرمایه و سود و زیان و این بحث ها. مهم نبودن کل داستان برایم آنقدر زجرآور بود که حالم بد شد و رو آوردم به خوردن برای آرام کردن خودم. در حین کلاس سعی داشتم موضوعات دیگری که مورد علاقه ام بود را دنبال کنم ولی ممکن نبود! نمیشد همزمان دو موضوع را پیگیری کنم. حس بردهای را داشتم که مجبور است برای خدمت رسانی به سرمایه و محاسبهی سود سرمایهداران کار کند! غیر از این هم نیست. برای بودن در این حرفه که هدفش پولدارتر کردن سرمایهداران است مجبور بودم به چیزی که علاقه ندارم بپردازم!
نتیجهی این دوگانگی و تضاد به هم ریختن سیستم فکری و اینتگریتی ذهنی ام بود. شک به خودم. شک به مسیرم! شک به همه چیز! شک به این که مسیرت را اشتباه میروی. وقتی در جمعی باشی که همه یک طرف میروند حفظ اطمینان سخت ترین کار است.
خلاف رودخانه شنا کردن بیشتر از قدرت فیزیکی قدرت روحی میخواهد!
اگر در رودخانهای بیفتی که به دریایی نمیرود که تو میخواهی باید مدام خلاف جهت شنا کنی!
باید رودخانه ی خودم را پیدا کنم.
هرچقدر قوی باشم نمی توانم همواره خلاف جهت شنا کنم.
هرچقدر هم بگویی قدرت داری وقتی در محیط نا مناسب باشی محیط تو را شکل میدهد!
آرزو کردم زودتر از این محیط نامناسب بیرون بروم! فردا هم دوباره همان سمینار و همان داستان احتمالا خواهد بود. اما من سعی میکنم کمی هوشیار تر باشم!
Comentarios