برای تارا-کمال گرایی
***
دخترم تارا تقریباً از همان کودکی نشانههایی از کمالگرایی داشت. تارا همیشه از خودش توقع دارد. توقع دارد که بیشتر از توانایی اش توانایی داشته باشد.
در حالیکه معمولاً از هم سن های خودش تواناییهای بیشتری دارد اما باز توقع دارد که هر کاری که ما بزرگترها میتوانیم انجام دهیم را انجام بدهد.
ریشهی کمالگرایی را شاید از من یا مادرش یا از زندگی های قبلی اش گرفته باشد اما تقریباً این خصوصیتی بود که تارا با آن به دنیا آمد.
کمالگرایی در توانایی ها، شاید بیماری پندمیک تمام انسانها بخصوص در دنیای غرب باشد.
چون تاکید زیادی بر روی انجام دادن هست بالطبع آدمها ارزش خودشان را بر اساس فانکشن یا کاری که انجام میدهند میسنجند.
هرکسی براساس توانایی انجام کار سنجیده میشود. و این نتیجهی فرهنگ بیش از حد عملگرا در غرب است.
در مقابل جملهای که به تارا و دیگران و خودم میگویم این است.
You are good enough
تو به اندازهی کافی خوب هستی!
شاید این جمله برای تمام آدمها بخصوص غربیها مفید باشد.
شاید وقت آن رسیده که ما ارزش خودمان را به بودن بدانیم نه انجام دادن.
این دانش و درک عمیقی است که در فرهنگ شرق بوده و توسط بودا به اوج خودش رسید.
نیازی نیست که کاری انجام دهیم. نیازی نیست در بیرون خوب باشیم.
همین که هستیم خوب و کافی است!
شاید برای شما عجیب به نظر برسد اما ناشی از درک عمیقی است که درون را مهمتر از بیرون میداند و این فقط در تعلیمات شرقی پیدا میشود.
باید هدف گرایی که نتیجهی سالها غلبهی مردانگی بود جای خود را به زنانگی بدهد.
باید بودن جای خود را به انجام دادن بدهد.
چه برای دختر من تارا و چه برای خود من و چه برای اکثر آدمها.
Comments