برای تارا- ستارۀ زندگی *** تارای عزیزم. چرا برای تو می‌نویسم؟ الان نزدیک شش سالگی ات هستی. نمی‌دانم این‌ها را بخوانی یا نه! اما من به...

از قربانی به مسئول *** فلانی پانزده سال است که پول من را نمیدهد. فلانی بچه‌ی بیولوژیکی ام را فقط در ۱۰ درصد مواقع به پدرش میدهد. فلانی...

برای تارا-دوراهی *** تارای عزیزم. تارای ذهنی ددی! اینها را می‌نویسم و می‌گذارم اینجا. برای خودم می‌نویسم. حتی زمانی که از حدود سی سالگی...

تنهایی و آرامش جاده *** ساعت سه شب در جزیره ی ونکوور. موسیقی پیانو در حال نواختن است. https://music.youtube.com/watch?v=r2bFxxB6Zws&si=2f...

مکالمات من و تارا *** وقتی پنج شش سالم بود برای اولین بار فهمیدم فکر نکردن سخت است. مدتی است فهمیدم فکر نکردن کاری معنوی است. نوشته‌ی فکر...

کارما برای خودم و برای تارا! *** دیروز که با تارا دخترم بودم، پیشنهاد داد که یک مسابقه‌ی نقاشی برگزار کنیم. Contest. نمی‌دانم از کجا یاد...

دوگانه‌‌ی بودن یا انجام دادن *** اولین باری که در بازی شطرنج مات شدم کاملاً یادم هست. همینطور اشک می ریختم و مات می‌شدم. شاید حدود پنج شش...

برای تارا-کمال گرایی *** دخترم تارا تقریباً از همان کودکی نشانه‌هایی از کمالگرایی داشت. تارا همیشه از خودش توقع دارد. توقع دارد که بیشتر...

برای تارا و تمام کودکان- تحصیلات *** مدتی قبل با توجه به دانش آن زمان سعی داشتم برنامه‌ای ایده‌آل برای آموزش کودکان بریزم. نتیجه‌ی آن...

برای تارا – ٧ نوامبر ٢٠٢٣ *** تارای عزیزم، ستاره‌ی زندگی. این بار در راه هستم. در حال پرواز برای دیدن تو. برای دیدن تو لحظه شماری می‌کنم...

برای تارا – مهر ١۴٠٢ *** تارای عزیزم. دختر کوچولوی قشنگ من. ستاره‌ی زندگی. دیگر نمی‌گویم «ستاره‌ی زندگی من» به جای آن می‌گویم ستاره‌ی...

کار امروز -١٢ شهریور ١۴٠٢شمسی *** قبلاً گفته بودیم مهمترین کار چیست. https://www.unwritable.net/search?q=مهمترین+کار&m=1 حالا دوباره...

مرکز جهان! *** همسر قبلی به من می‌گوید «تو مرکز جهانی! و همه چیز باید حول تو باشد! » این حس اوست. خیلی هم توضیح نمی‌دهد. حس او را دقیق...

وقف خود زندگی! *** مکالمه‌ای داشتم با یک نفر و داشتم از آرزوهایم می‌گفتم! تشویق اش می‌کردم به یوگا! ناامیدانه گفت مگر نمی‌گویی معلم یوگای...

بچه دار بشویم یا نه؟ *** دوستان زیادی را دیدم که دوست داشتند بچه دار بشوند. آدمهایی را هم دیدم که چندین بچه آورده‌اند ولی از بچه دار شدن...

رفتن و ماندن آدم‌ها *** حدود دو سال پیش تغییر کردم. تقریباً با رفتن به ویپاسانا. البته دانه‌ی این تغییرات از قبل در من بود. اما آن واقعه...

برای مسوولین تارا! *** در ایشا یوگا تمرین می‌کنیم که مسوولیت جهانی داشته باشیم. https://www.unwritable.net/2022/12/blog-post_23.html...

برای تارا و کودکان دیگر! *** تارای عزیزم! تارای پنج ساله! می‌دانم هنوز نمی‌توانی بخوانی! اما باز هم می‌نویسم! وقتی با تو حرف می‌زنم جنس...

باز تعریفِ پدر و مادر *** پدر و مادر! دو مفهوم آشنا! دو مفهوم عادی! شاید هم بدیهی! اما می‌شود با مفاهیم بازی کرد! می‌توان عمیق شد!...

برای تارا- جشن فارغ‌التحصیلی! *** قبل تر ها نوشته‌هایی تحت عنوان برای تارا داشتم. https://www.unwritable.net/search/label/تارا?m=1 حالا...