یادمه از بچگی یه روز دیدم که دو نفرتو ذهنم هستن این دو نفر تو یه اتاق خالی بودن مدام با هم حرف می زدن و هر کسی هم حرف خودشو می زد کم کم از همون بچگی پی بردم که نمیشه فکر نکرد از خودم می پرسیدم که میشه یه لحظه فکر نکرد؟ این طور بود که این سوال از بچگی توی من بوجود اومد و هنوز دارم بهش فکر می کنم
rshahrad4
コメント