تلاش و تکاپو!
***
کار کردن در حین نشستن و بستن چشمها! سخت ترین و مهمترین کار دنیا! این نوشته را میگویم!
ظاهراً نیاز به کار بیشتر دارد! دوستی عاقل گفت؛ بیکاری آفت زندگی است! همه در تلاش و تکاپویند!
می روم کمی کار کنم برمیگردم!
خوب کمی کار کردم! نشسته و با چشمانی بسته!
حالا برگشتم!
این داستان داستانی پر تکرار است. بدون تعلل با هم داستان را مرور میکنیم. داستان کار و معاش!
از وقتی فقط چند سال داری میگویند تلاش کن! درس بخوان که مدرسه بروی که دانشگاه بروی که شغل بگیری که پول دربیاوری که زنده بمانی! که معاش ات به خطر نیافتد!
هر روز وقتی بیدار میشوی باید سر کار بروی که پول دربیاوری که گرسنه نمانی که معاش ات به خطر نیافتد!
داستان قدیمی معاش و تلاش! تلاش برای معاش! تنازع بقا! جنگیدن برای زنده ماندن!
بدن کمی غذا نیاز دارد! فعلاً اگر زمین را با تلاششان نابود نکنند غذایی برای این هفت هشت میلیارد بدن هست!
دیگر وقت آن رسیده که کمی از ترس معاش بیرون بیاییم! مگر چقدر لازم داریم؟ اکثر ما اضافه وزن داریم.
این تلاش معاش گاهی فرار از لحظه است! گاهی ساختن ایگوی جدید! من تلاش میکنم پس هستم! اما تلاش داریم تا تلاش!
نوعی تلاش هست که بدون تقلا انجام میشود! تقریباً تمام حیوانات و گیاهان در حال انجام این تلاش هستند! آرام و باوقار!
تلاش دیگری هست با تقلا و ترس! تقریباً تمام آدمها مشغول این تلاشند! از صبح تا شب! نتیجه؟ نابودی زمین! گرم شدن زمین! نابودی خاک!
تفاوت این دو تلاش به وضوح قابل دیدن است! یکی برای سیر شدن شکم تلاش میکند! به آسانی و به راحتی و در لحظه!
یکی برای سیر شدن چشم تلاش میکند! چشمی که هیچگاه سیر نمیشود!
هر که جز ماهی ز آبش سیر شد
هرکه بی روزیست روزش دیر شد
در نیابد حال پخته هیچ خام
پس سخن کوتاه باید و السلام
بند بگسل باش آزاد ای پسر
چند باشی بند سیم و بند زر
گر بریزی بحر را در کوزهای
چند گنجد قسمت یک روزهای
کوزهٔ چشم حریصان پر نشد
تا صدف قانع نشد پر در نشد
و بعد از حضور مولانا دیگر تلاش برای نوشتن بیهوده مینماید!
Comments