جمهوری اسلامی/طالبان/داعش کیست؟ چیست؟ کجاست؟
***
عمر من تقریباً معادل عمر چیزی است به نام جمهوری اسلامی! پس تجربهی کمی از آن ندارم.
این روزها که صحبت از انقلاب ١۴٠١ است و جنگی در میان بالطبع من هم درگیر این جنگ هستم.
من در سرزمین ایران به دنیا آمدم و خواه ناخواه درگیر این جنگ میشوم. بیشتر نوعی جنگ درونی.
اصلاً اول ببینم جامعه وکشور چیست. جامعه و کشور یک تعریف ذهنی یا ایگو است. شاید یک ایگوی جمعی.
برای شناخت دقیق ایگو؛ لطفاً نوشتههای اکهارت را از لینک پایین صفحه بخوانید.
ایگو یا هویت ذهنی در سطح فرد وجود دارد. در سطح جامعه هم میشود ایگوی جمعی. یعنی افرادی با تعریف ها و تمایلات مشابه تشکیل یک ایگوی ذهنی مشترک میدهند. مثلا یک کشور مشترک. جامعه تشکیل شده از تک تک آدمها. برای تغییر جامعه فقط میشود آدمها را تغییر داد. برای تغییر آدمها باید هرکسی بتواند خودش را بشناسد و تغییر دهد. نوعی تناقض پیش میآید.
برگردیم به سوال!
جمهوری اسلامی نه یک فرد است نه یک ایدئولوژی.
در یک جمله؛ جمهوری اسلامی ایگوی جمعی ماست! قسمتی از ایگوی جمعی ما! تک تک ما!
در این ایگوی جمعی مقداری ایدئولوژی وجود دارد.
مقداری حافظهی تاریخی؛ مقداری خشونت؛ مقداری فرصت طلبی و مقداری تقلب. مقداری هم گمراهی مذهبی.
برای مبارزه با ایگو؛ اولین راه شناخت درست آن است. در تعریف عرفان شرقی قسمتی از ایگو به عنوان کارما نامگذاری میشود. در کتابهای اکهارت گاهی به عنوان Painbody یا بدنهی درد نامیده میشود.
وقتی به درستی درک کردیم که جمهوری اسلامی چیزی نیست جز یک کارمای جمعی یا ایگوی جمعی آن وقت این ایگو تقریباً محو میشود.
یکی از تجربیات معنوی شخصی این است که وقتی به ایگوی خودت آگاه میشوی بلافاصله ایگو غیرفعال و کمرنگ میشود.
در بعد اجتماعی هم همینطور است. وقتی به اندازهی کافی آگاهی جمعی از این ایگو در تک تک ما ایجاد شود این ایگوی جمعی خودبخود محو میشود و فرومی پاشد.
نکتهی مهم این است که به طور مستقیم نمیتوانی با ایگو بجنگی چون یک ایگوی مخالف تولید میشود.
وقتی مستقیم با ایگو بخواهی بجنگی آن ایگو قوی تر میشود. ایگو عاشق دوقطبی است. عاشق دشمن است. عاشق اپوزیسیون است.
باید به ایگو آگاه بشوی. اول در مقیاس فردی. چگونه؟ با مراقبه و درون نگری. با خاموش کردن ذهن.
بعد کم کم ایگوهای جمعی هم از بین میروند. همین اسم جمهوری اسلامی ناشی از یک تناقض درونی بزرگ دارد. کسانی که هم جمهوریت را میخواستند و هم اسلام را! از هیچکدام هم درک درستی نداشتند!
و این شد ظهور یک ایگوی متقلب و متناقض! چطور میتوان این ایگو را از بین برد؟ با اسلحه قطعاً نمیشود. باید به آگاهی و شفافیت رسید.
باید اصل دین و اسلام را شناخت. یعنی هستهی خالص معنویت. یعنی نابودی ایگو!
باید جمهوریت یا برابری رای مردم را شناخت! یکی بودن انسان ها در حق تصمیم گیری و تعیین حکمرانان کشور!
برای تغییر جمهوری اسلامی باید به خود بازگردیم و با آرامش و دقت خودمان را نظاره کنیم. اول در بعد فردی و بعد اجتماعی!
وقتی آثار ایگوی جمهوری اسلامی را در خودمان شناختیم و با آگاهی غیرفعال کردیم اتوماتیک و بدون پرتاب آتش و گلوله این ایگوی جمعی هم غیرفعال و محو میشود.
به امید آزادی از تمام فرمهای ایگوی فردی و جمعی!

Comments