درس حفظی و یادگرفتنی
***
دوران تحصیل یادم هست که دو جور درس داشتیم. یک سری درس های حفظی بود و یک سری درسهای یادگرفتنی!
درسهای حفظی در ظاهر ساده بود! البته برای من خیلی سخت بود. انبوه اطلاعات رو باید حفظ میکردیم و تحویل میدادیم! مثل تاریخ ادبیات یا تقریباً ٨٠ درصد بقیه درسها!
اما در مقابل درسهای یادگرفتنی بود. یعنی یا فهمیدن مفهوم کلی میتوانستیم هر مسالهای را نسبت به آن حل کنیم. مثلاً مفهوم مشتق یا انتگرال رو اگر میفهمیدیم میتوانستیم هزاران مسأله رو در این رابطه حل کنیم! یا مثلاً اصول هندسه رو اگر خوب میفهمیدیم یا اصول فیزیک مثل اصول نیوتن دیگر هزاران مسأله رو میتوانستیم حل کنیم.
مثل یادگیری خواندن که وقتی بتوانی بخوانی میتوانی تمام کتابهای دنیا را بخوانی! مستقل از موضوع کتاب.
یا مثلاً با یادگرفتن معنی ریشهی کلمات در عربی میشد معنی صدها کلمهی مشتق شده از آن ریشه رو حدس زد.
درسهای حفظی همیشه ی برای من سخت و زجر آور بود! اما درسهای فهمیدنی لذت بخش!
حالا در چهل و چند سالگی با آمدن هوش مصنوعی و رشد شخصی خودم تفاوت بزرگ این دو را بهتر میفهمم!
اولی به قسمتی از ذهن اشاره میکند به نام حافظه!
دومی به قسمتی از ذهن به نام چیتا یا منبع خلاقیت.
به مبحث چهار قسمت ذهن مراجعه کنید
سخن پایانی این که امروزه نهایت این دو را فهمیدهام!
بخش حافظه مربوط به گذشته است! انبوهی از اطلاعات مرده. بیشتر برای بقا مفید است. ایجاد ایگو میکند. دیتابیس های کامپیوتری به کمک نرمافزار میتوانند همان کار بازیابی و بازچینی اطلاعات را بهتر از حافظهی انسان انجام بدهند!
بخش خلاق ذهن متصل است به لحظه! متصل است به خلاق اصلی جهان! یعنی همان خلاقی که مدام در حال خاق است! خلق جهان! خلق تمام موجودات! زنده و مرده!
کسی که بتواند به این منبع خلاقیت متصل شود از ماده و زمان و مکان رها میشود! نهایت زندگی را درک میکند! از مرگ بدن عبور میکند و به خالق جهان تبدیل میشود. به مقام روشن شدگی میرسد. مستی حافظ و مولانا را تجربه میکند! توحید و نبوت و معاد را میفهمد! از ذهن و گذشته رها میشود!
چنین کسی اکسیر حیات؛ دانش زندگی و در یک کلام نانوشتنی را درک میکند!
Comentarios