زندگی شیشهای
***
حس ها میآیند و میروند. فکر ها میآیند و میروند. همین کلمات، همین نوشتهها میآیند و میروند. گاهی از حس هایم عکسی میگیرم اینجا میگذارم. شاید کار نادرستی است. اما گاهی کار به جایی میرسد که دیگر به درست و غلط فکر نمیکنی!
جالب اینجاست که تمام آن چیزهایی که از دیگران پنهان میکنیم چیزهای مشترک است. همان حس ها همان ترس ها همان داستانهای ذهن معمولاً بین تمام ما آدمها مشترک است.
چند روزی است کمتر مدیتیتیو هستم! یعنی چند روزی است که ذهنم بیش از حد داستان بافی میکند! کیفیت مدیتیشن هایم کمی پایین آمده. اما این نیز بگذرد. دو چیز در مدیتیشن یاد میگیری. یکی گذرا بودن همه چیز است و دیگری پذیرش! حتی همین حالتی که شاید ایدهآل نباشد را تا نپذیری نمیگذرد. پذیرش کلید حل مشکلات است. پذیرش رمز عبور است.
شاید به خاطر تغذیهای زیادی از کربوهیدرات و لبنیات باشد! شاید به خاطر گردش سیارات و ستارگان! خیلی چیزها را نمیدانیم پس پذیرش کلید آن است.
در سخت ترین شرایط یک نقطهی اتصال هست. یک مأوا و یک خانهی اصلی یک حی و یک قیوم! یک نانوشتنی!
با یک موسیقی کوتاه، با یک نفس، با یک لحظه میتوانی به لحظه بروی! به خانه!
یک کم موزیک پاپ ایرانی:
Comments