ساختن آینده با ذهن
***
ساختن آینده با لحظه شروع میشود. با دانستن این که هیچ نیازی به آینده نیست.
با درک بازی ذهن.
با درک این که من به آینده نیاز ندارم.
لحظه کافیست.
اگر بخواهم چیزی بسازم دنیایی میسازم پر از سرور.
پر از مستی.
پر از قايم موشک بازی با بچهها.
لحظه، هرچه از من بخواهد اطاعت میکنم.
گوش به فرمان لحظه میمانم.
این که کجا زندگی کنم مهم نیست. مهم این است که در لحظه بمانم.
اگر گفتند اینجا بمان یا آنجا فرقی ندارد.
جای من در قلب آدم هاست.
اگر قلبی هم نبود مهم نیست.
بی پول نمیشوم. اگر هم بشوم دنیایی از آزادی روبرویم باز میشود.
تعهد و مسئولیت من این است که از خودم دور نشوم. هرکجا میخواهم باشم.
هرکجا لازم باشد کاری میکنم.
اما برای فهمیدن این که چه کاری لازم است، باید خیلی مراقب باشم. تقریباً در مراقبهی کامل.
آیا سکوت لازم است یا حرف زدن؟
آیا باید با تارا بازی کنم یا با آدم بزرگ ها حرف بزنم؟
باید سبک باشم و سیال.
آمادهباش برای هر ماموریت.
فعلاً ماموریت من توجه به افکار و احساسات هست.
گاهی نوشتن.
یک ماموریت دائمی دارم.
نباید حواسم پرت شود. دائما آگاه. در هر لحظه.
اینطوری آینده از لحظه متولد میشود.
هر لحظه، لحظهی دیگر را متولد میکند.
آینده فرزند لحظه است.
لحظهی سالم فرزند سالمی به دنیا میآورد.
Kommentare