ماجراهای ریش (فروردین ١۴٠١)
—
قبلاً کمی در مورد ریش نوشتم و مزایای احتمالی و اینکه چی شد و چرا ریش گذاشتم! لینکش را پایین میگذارم. اگر وقتی هم ریش ها را بزنم حتماً دلایلش را مینویسم.
ریش در واقع موضوع کلی تری به نام ظاهر است. ظاهر فیزیکی. و در واقع یک مبحث بسیار مفصل روانشناسی و زندگی اجتماعی.
ظاهر فیزیکی یا بدن ما یکی از دارایی های ماست. اولین چیزی که دیگران میبینند. و آن چیزی که خودمان در آیینه میبینیم.
اولین ارتباط هر انسانی ابتدا با خودش است. ارتباط من با آن کسی که در آیینه میبینم پایه و اساس بقیهی ارتباطات و حتی کل زندگی است.
پس ریش موضوع کم اهمیتی نیست. چون ظاهر اهمیت پیدا کرده. در دنیای جدید ظاهر تقریباً همه چیز شده. در دنیای اینستاگرام تقریباً فقط ظاهر و پوسته مهم است. اصلاً کسی وقت ندارد عمیق تر شود. حتی همین نوشتهها را هم افراد بسیار کمی میخوانند. افرادی که ابتدا از فیلتر من عبور کردهاند. آنها دایره ی محدود اطرافیان من هستند. سپس از فیلتر صیانت جمهوری اسلامی. فیلتر مهم بعدی نوعی آرامش و عدم قضاوت. معمولا افرادی که حداقلی از آرامش و عدم قضاوت را نداشته باشند اصلاً به اینجا نمیرسند. منظورم به این سطر از نوشته است!
اما مهمتر از ظاهر؛ حس خودتان و درونتان است. آنچه درون ما میگذرد زندگی ماست. نه آنچه در ذهن یا در ظاهر یا در پروفایل اینستاگرام است!
مهمترین جذابیت ریش برای من اتفاقاتی است که درون من میافتد وقتی ریش دارم. آن هم ریش طبیعی صاف نشده! به نظر من مرتب کردن ریش با عمل دماغ یا کاشت باسن یا بالون گذاشتن در پستان تفاوتی ندارد. در دنیای ظاهر ما سعی میکنیم با تغییر دادن یا اصلاح ظاهر فیزیکی مان حس خودمان نسبت به خودمان را تغییر دهیم! گاهی برای تغییر حس خودمان نسبت به خودمان دست به هر کاری میزنیم. تایید گرفتن ها، تظاهرها، تغییر دادن های فیزیکی، تتو، اصلاح، فروکردن سوزن در بینی! سوراخ کردن گوش! کل صنعت مد و فشن و لوازم آرایشی و باشگاههای بدنسازی و پروتئین و غیره همه و همه برای تغییر دادن حس خودمان نسبت به خودمان است. در سطحی پایین تر ما گیر یک جامعهی بزرگتر میافتیم و مجبوریم همه چیزمان از جمله ظاهر را به روش جامعه یا قبیلهمان دربیاوریم. فرقی نمیکند قبایل آفریقایی باشد که بشقاب در گوش و لب میکنند یا جوامع به ظاهر متمدن که کت و شلوار و ریش شش تیغه می طلبند یا طالبان که ریش بزرگتر از یک مُشت!
از زمانی که ریش گذاشتهام چندین تغییر اساسی درونم اتفاق افتاده. تعدادی از آنها را که یادم بیاید به مرور برایتان میگویم.
من هم مثل همهی آدمها حس ام نسبت به ظاهرم تغییر میکند. گاهی حس خوبی دارم و گاهی نسبتا بدتر. چیزی که جالب است این است که در شرایط مختلف و در مواجهه با آدمها و حتی فکرهای مختلف حس من نسبت به خودم نسبت به ظاهرم و به ریشم متفاوت میشود!
همانطور که مادرم میگوید ریشهایت را همسر و مرتب کن و خیلی های دیگر نظرهای خودشان را میدهند. یک منتقد درونی ذهنی هم دارم که گاهی از ریشهایم انتقاد میکند.
گاهی آنها را زیبا میبینم. گاهی هم زشت!
اما یک چیزی را خوب فهمیدهام و آن اینکه ریش و ظاهر مهمتر از حس درونی من نیست. این حس درونی من است که حتی زشتی و زیبایی ریش خودم را تعیین میکند! درک این موضوع یکی از بهترین اثرات ریش برای من بوده.
درک این که زیبایی و زشتی سابجکتیو است. از درون شما تعیین میشود.
ریش ابزار شناخت خودتان و درونتان است!
موضوع دیگر بحث اعتماد به نفس و همرنگ جامعه شدن است. من هم مثل نود و نه درصد آدمها روزی دیدم اکثر اطرافیانم ریششان را میزنند و من هم بدون هیچ انتخابی تقلید کردم. من هم عضوی از گله بودم که دنبال بقیه رفتم. اما داشتن یک ریش معمولی میتواند به شما قدرت انتخاب راه زندگی تان را بدهد. زندگی ای که فقط یک بار فرصت زیستن آن را دارید. وقتی بتوانید برای سایز موی روی صورتتان خودتان تصمیم بگیرید آن وقت شما میتوانید برای زندگی تان خودتان تصمیم بگیرید. به همین سادگی. ریش اولین خاکریز است. اگر این خاکریز را رها کنی. راه برای ورود جامعه باز میشود! وقتی لشکر جامعه اولین خاکریز را فتح کرد کم کم وارد میشود و کل سرزمین وجودت را تسخیر میکند! تو برده میشوی! این بردگی از سایز موی سر و صورتت شروع میشود. بعد که تسخیر شدی برای کل زندگیات برنامهریزی میکند تا قبرستان! تولد تا مرگ ات را حساب کرده. میزان بهرهی اقتصادی تو را حساب کرده. ارزش جان انسان مشخص شده. یک چرخ دندهی اقتصادی! یا یک سرباز. یک برده. یک ابزار ایدئولوژی. آن وقت تو آزادی ات را تقدیم میکنی! بزرگترین دارایی ات را. پس حواست به خاکریزهای اولی باشد!
ریش اولین خاکریز است.
لینک به نوشتهی «چرا ریش»
چرا ریش؟ طبیعت، هویت و زیبایی
Comments