منِ دوست داشتنی
***
بعد از اینکه به خودت جواب دادی من کیستم؛ میتوانی سد بعدی را بشکنی. یعنی سد دوست داشتن خودت. وقتی خودت را شناختی. وقتی فهمیدی بدن نیستی، ذهن نیستی، احساسات نیستی، تصورات نیستی بلکه یک روح نامیرای شگفت انگیزِ آگاهِ جهانی هستی؛ آنگاه میتوانی خودت را دوست داشته باشی.
این را خودت باید انجام بدهی. با رفتن به درون خودت. کسی نمیتواند به تو آموزش دوست داشتن خودت را به تو بدهد.
از ابتدای زندگی شاید از همان دوران جنینی دیگران تو را دوست داشتنی نمیدانستند. یا دوست داشتن مشروط را یادگرفته ای. نوعی معامله. اما حالا تو باید بتوانی خود خودت را دوست بداری. به تنهایی!
وقتی خودت را دوست داشته باشی؛
حسادت نمیکنی
خودت را میپذیری
خودت را قربانی نمیدانی
هر اتفاقی بیافتد تمرین جدیدی برای دوست داشتن خودت است
وقتی خودت را دوست داشته باشی؛
حتی اگر تمام آدمهای دنیا تو را ترک کنند باز هم تو خودت را دوست داری
با خودت در تنهایی احساس تنهایی نمیکنی
تنهایی برایت لذت بخش میشود
با دیگران بودن هم همینطور
نوعی رضایت دائمی از خودت و جهان را تجربه میکنی
وقتی خودت را دوست داشته باشی؛
هیچگاه عصبانی نمیشوی چون کسی نمیتواند تو را به حس قربانی ببرد
همه چیز عادلانه است
همه چیز سرجای خودش است
خودت که آزاد باشی به دیگران هم آزادی میدهی
مسوولیت حس هایت فقط و فقط با خود توست
مسوولیت خودت را که بپذیری مسولیت تمام جهان را میپذیری
Comentários