چرا ریش؟ طبیعت، هویت و زیبایی
از دو سه ماه پیش یهو تصمیم گرفتم ریشم و نزنم. راستش همیشه از زمان نوجوانی ریشهایم را نهایتا بعد از دو سه روز میزدم. هر وقت هم که میخواستم بلند بشه بعد از دو سه روز نوکشون برمیگشت و پوستم و اذیت میکرد این بود که بیست سی سالی میشد که همیشه ریشهام و میزدم. اینبار گفتم بذار چند روز تحمل کنم ببینم چی میشه. میخواستم چند روز خارش رو تحمل کنم بینم از بین میره یا نه. خلاصه همین چالشی شد که تحمل کردم و کمی ریشهام بلند شد. همیشه فکر میکردم ریشهای من کم پشته و بدرد بلند کردن نمیخوره. اما وقتی بلند شد دیدم اتفاقاً بهتره. خودش حالت پرفسوری میشه و زیاد نیاز به نگهداری نداره. یه کنجکاوی دیگه این بود که ببینم اصلا چقدر بلند میشه! مسافرت هم بودم و کمی راحت تر بود. خلاصه از مرحلهی خارش رد شدم. تغییرات جالبی دیدم. اول اینکه چون حال خوبی داشتم حسم نسبت به خودم هم بهتر بود. کم کم این حس خوب با چهرهی جدیدم متصل شد و صورت جدید خودم رو دوست داشتم.
موضوع دیگه این بود که بسیاری نظر میدادند. بدون اینکه ازشون بخوای آدمها نظر میدن و توصیه میکنن. یکی گفت بزن بابا میترسم از ریشت! یکی گفت پیغمبر شدی. یکی گفت از آنطرف بوم افتادی. یکی گفت قشنگ نیست بزن. خلاصه هر کسی چیزی گفت که شاید بعضی هاش هم یادم نیاد. اما مهم حس من بود. با خودم میگفتم این هم تجربهی جدیدیه. آدمها با ذهنهاشون مدام در حال نظر دادن هستند ولی مهمترین چیز نظر ما نسبت به خودمونه. این ریش گذاشتن نوعی عدم تبعیت از جمع هم هست. یعنی حداقل ظاهرم رو خودم تصمیم میگیرم. حتی اگر بیشتر آدمها موافق نباشند. کم کم به نحوهی لباس پوشیدن و نحوه زندگی هم تسری پیدا میکنه. کم کم از قید و بند جمع آزاد میشی.
غیر از موارد درونی کاربرد بیرونی هم به نظرم داره. من قبلاً صورتم توی هوای سرد خیلی سرد میشد و چانه را هم خیلی سخت میشه پوشوند. شال گردن هم راه حل راحتی نیست. از وقتی ریش گذاشتم توی سرما خیلی کمتر سردم میشه. در ضمن مطمئن هستم یه کاربرد مهم توی بدن داره. هیچ دانه مویی زائد نیست. موی زائد اصطلاحیه که توسط ذهن زائد درست شده. ذهن ما بیشتر زائده تا موهای بدن ما. تازه غیر از ریش موهای زیر بغل و زیر شورت رو هم نزدم و راضیم.
زیبایی که کاملا موضوعی شخصی و سابجکتیو هست. زیبایی رو خود ما تعریف میکنیم. هر چیزی همین که حس خوبی به ما بده یعنی زیبا. من چون صورت جدیدم و دوست داشتم به نظرم زیبا بود حتی اگر دیگران این نظر و نداشته باشند. معلوم نیست دیگران از روی چه حسی این نظر رو میدن! تارا دخترم هم کلی به ریش و سبیل من میخنده و دوستشون داره. این خودش عالیه. یکی دیگه از کاربرد های ریش و سبیل. در حالت نهایی همه چیز در طبیعت زیباست. طبیعت همانطور که هست نهایت زیبایی است. حتی اگر ذهن ما طور دیگری فکر کنه. بدن ما هم زیباست. مثل تموم حیوانات که به نظر من زیبا هستنداگر ما دستکاریشون نکنیم. شاید انگیزه ی دیگه این بود که حالا که موهای سرم کم پشته حداقل یک کم موی صورت تعادل رو برقرار میکنه. بعد از بلند شدن ریشها برای اولین بار مقداری از ریشهای سفیدم رو هم دیدم و این هم بسیار خوبه و تاییدی بر گذر زمان. بالاخره جنگیدن با زمان و پیری احمقانه ترین کاری هست که انسان مدرن انجام میده و نتیجهی این مبارزه معلومه! همیشه ما بازندهایم! قیافه های عمل شده و لبها و دماغهای دستکاری شده معمولاً نه تنها برای من جذاب نبوده بلکه برانگیزاننده نوعی حس ترحم برای من هست. با خودم میگم طفلکی حتی نتونسته ظاهر خودش رو بپذیره! و این زندگی رو خیلی سخت میکنه! عدم پذیرش پیری و گذر زمان هم که دیگه اصل شکنجه هست. به نظر من زدن وسواس لباس و ظاهر، زدن ریش، کاشتن مو، عمل بینی، تزریق ژل، کشیدن پوست، تتو، کاشت ناخن و فروکردن سوزن در دماغ و گوش و غیره همه و همه از یک چیز نشأت میگیرند! نپذیرفتن خودمون و اون چیزی که طبیعت به ما داده.
اما من کم کم به خاطر کامنت های اطرافیان یک سری جواب آماده هم درست کردم. مثلاً کسی که میگفت چرا نمیزنی میگفتم چرا بزنم؟ اگر تو دلیل قانع کنندهای داری بگو همین امروز میزنم. و مطمئن هستم کسی دلیل قانع کنندهای نداره! تا حالا هم کسی دلایلی جز ظاهر، همرنگ جماعت شدن، درخواست همسر! نداده! معمولاً هیچکس نمیدونه چرا ریشش رو میزنه. دلیل اصلی آدمها مرتب بودن و نوعی همراه شدن با لشکر کارمندان نسبتاً غرب زده ترویج شده در دوران پهلوی هست. احتمالا فشارهای اجتماعی زیادی در دوران مدرنیسم ایران حدود دوران رضاشاه برای کت و شلواری کردن مردان و زدودن عبا و عمامه و ریش مردان صورت گرفته. و دنباله هایش به زمان ما هم رسیده. یادمه دوران دبیرستان یا دانشگاه یکی از دوستام میگفت هرکی ریشش رو هر روز بزنه خیلی باکلاس حساب میشه! و من چون تقریبا هرروز میزدم باکلاس میشدم! ریش و سبیل، مردها رو بیشتر شبیه بچهها و زنها میکنه و یکی از اصلی ترین نمادهای مردی رو که سبیل هست از اونها میگیره. مطمئن هستم سبیل کاربردهای دیگری هم داره که ما نمیدونیم. مثلا یه تئوری ای که دارم اینه که ریش و سبیل باعث گرم شدن پوست اطراف چانه و گردن و نهایتا تاثیر روی گردش خون اون منطقه میشه. این گرما حتما روی اعضای اون منطقه مثل گلو و دهان و حتی تیروئید تاثیر میذاره! تیروئیدی که سوخت و ساز کل بدن رو تنظیم میکنه به نظر شما نسبت به چندین درجه افزایش دما واکنش نشون نمیده!؟ البته این فقط در حد فرضیه هست. من به خاطر داشتن ریش گرما و سرمای ناشی از خوردن غذا ها رو سریع تر حس میکنم. ولی همین گرم ماندن صورت برای من دلیل کافی برای نزدن ریشه. البته حواسم هست که از این ریش برای خودم هویت جدید نسازم. مثلا برای مقابله با جمع (که این هم خودش در بند جمع بودنه) ریش نگذارم. حتی در بعد نظری و فکری عقیده درست نکنم که بخوام بهش بچسبم. پس اگر فردا دیدید شش تیغه کردم نیاید این نوشته رو بکوبید توی سرم! مسلمونهای متعصب تیغ زدن رو حرام میدونند و سیک های هندی نه تنها ریششون رو بلکه موهاشون رو هم نمیزنند اونها معتقدند که قطع کردن مو نوعی خشونت به خود هست و از این برای خودشون هویت ساختند! هر هویت جدیدی یک محدودیت جدیده. آزادی از هر هویتی رمز حرکته. حتی این نوشته نباید هویت مثبت یا منفی برای من یا شما ایجاد کنه. فقط لذت ببرید و بس!
Kommentarer