گریه در خواب
***
داشتم در خواب گریه میکردم. نمیدانم تا به حال در خواب گریه کردید یا نه.
احساسات در خواب شدیدترند. داشتم گریه میکردم و در خواب منتظر بودم مادرم من را ببیند. میگفتم دلم برای دخترم تارا تنگ شده.
در همان خواب هم میدانستم نمیخواهم دراما ایجاد کنم.
انگار تمام دراما ها را باید تجربه میکردم. حالا هم درامای دوری از دخترم.
اما صدایی هم به من میگوید اینها من را و دخترم را قوی تر میکند.
میتوانم به جای نوشتن دراما زنگ بزنم. میروم زنگ میزنم برمیگردم.
بله!
بلافاصله بعد از زنگ زدن گریه در خواب تبدیل شد به خنده در بیداری!
Comments