top of page
rshahrad4

مکالمات من و تارا!

 مکالمات من و تارا!

***

من: 

تارا خوشگلم بعضی از الفبا رو یادت رفته بود. بیا یک کم تمرین کن بعداً بتونی پیغام ها و نامه های ددی رو بخونی. اگر یاد بگیری می‌تونی برای ددی پیغام بنویسی.  

تارا:

آخه من وقتی بزرگ شم تِن (Ten) بشم! بنویسم تو دای die میشی!

همه‌ی بزرگا وقتی نی نی ها بزرگ شن دای میشن!

من:

ممممم … اووو…. اوکی ! (در حالیکه سعی می‌کنم موضوع رو واقعا بپذیرم و عادی نشون بدم!) 

باشه اشکال نداره. 

تازه اگر هم من دای بشم باز تو می‌تونی واسه من نامه بنویسی!

تارا: 

مممممم …

I don’t think so!

اما فکر نکنم تو بتونی بخونی!

من: 

(درحالیکه به آگاهی بعد از مرگ فکر می‌کنم!) 

چرا فکر کنم میشه! 

نوشته‌های مرتبط



0 views0 comments

Recent Posts

See All

معجزۀ روشن بینی

مراقبۀ امروز-معجزۀ روشن بینی *** گاهی وقتها تنها راه مراقبه برایم نوشتن است. می‌خواستم به صورت ویدیو بگویم ولی ذهنم آنقدر آرام نیست که در...

بیزینسِ امروز

بیزینسِ امروز *** امروز می‌خواهم در مبحث کار و بیزینس بنویسم. کار و بیزینس خودم و بقیه. نقطهء شروع این جریان با گذاشتن پستی در لینکدین...

مسئولیت اصلی

مسئولیت اصلی *** به مرور که خودم و اطرافیانم را مشاهده میکنم کد هایی برایم باز میشود. یکی از آن کد هایی که طبق مشاهدات من تقریبا اکثر...

Commenti


bottom of page