گرفتن و دادن — بشنو از نی! مولانا زمانی سخن گفت که خالی شد. نی زمانی به صدا درمی‌آید که درونش خالی باشد. نی آنچه می‌گیرد را بیرون میدهد!...

نجات خاک — جسم خاک از عشق بر افلاک شد… مدتی مقاومت کردم. خاک؟ خاک هم موضوعی است که باید به آن بپردازیم؟ این همه موضوعات جالب و جذاب! خاک...

ذهن شلوغ و مدیتیشن وقتی که او هست — وقتی ذهنت شلوغ باشد مدیتیشن سخت می‌شود. حتی نوشتن سخت می‌شود. معمولاً یا باید ورزش کنم یا یوگا یا...

هویت نویسنده! دوستی می‌گفت کتاب چاپ کن! دوست دیگری برایم دست می‌زد! دوستی گفت تکنیک های نویسندگی را یادبگیر شاید بعدها به دردت بخورد!...

مبادله هایی از جنس انرژی قبلا از مبادله به عنوان پایه‌ی اقتصاد حرف زده بودیم. از مبادله‌‌ی ما با جهان طبیعی و زمین و آسمان. خاک و آب و...

پدر نمی‌دانم چرا ناگهان یاد پدرم افتادم. پدر من  پدرِ شش بچه‌ی دیگر هم بود. او زود مُرد. وقتی من شش سالم بود. فکر کنم هنوز اول دبستان هم...

هرچه بادا باد می‌نشینم هرچه شد شد می‌نشینم من مراقب هرچه شد شد گرچه بودم یادنبودم هرچه شد شد گرچه مُردم یا که زنده هرچه شد شد من که نیستم...

آبستن گاهی آبستن می‌شوم. آبستن کلمات. گاهی اشکم به در مشکم می‌رسد. با یک فکر، با یک خاطره، با یک جمله، با یک آرزو پلک چشمهایم خیس می‌شود....

عنوان ندارد! گاهی فرزندت باید به دنیا بیاید بعد برایش نامی انتخاب کنی. اول صبر کنی زایمان انجام بشود. بعد، نام هم با همان زاییده می‌شود....

گورو کیست؟ در درس‌های مدرسه های مذهبی تحت تاثیر فرهنگ شیعه خوانده بودیم که همه باید مرجع تقلید داشته باشند. حافظ گفته بود طی این مرحله بی...

چه باید کرد؟ از ۴ یا ۵ سالگی یکی از بزرگترین سوالهایی که از مادرم می‌پرسیدم همین بود! چکار کنم؟ آنقدر می‌پرسیدم تا خسته می‌شد. در دهه‌ی...

روز آخرسفر امروز روز آخر یک سفر طولانی برای من هست. تقریباً دو ماه. سفر به دبی و ایران بند از چند سال. سفر همیشه برای من جذاب و پر از...

مهم چیست؟ وقتی در هزارتوی ذهن باشی نمی‌توانی به روشنی مسایل مهم را تشخیص بدهی. گاهی فکر میکنی پول مهم است. گاهی آینده. گاهی سلامت بدن....

بی نام بی دل بی نشان می نویسی و بعد نگران قضاوت دیگران می‌مانی. عدد خوانندگان را می‌شماری. می‌ترسی غریبه‌ای بخواند و قضاوت کند. هنوز خالص...

قلم شیشه‌ای گاهی گیج هستم. نمیدانم کجای زندگی ایستاده‌ام. خبری از آن حس های ناب نیست. نه خوبم. نه بد. نه ناراحتم نه خوشحال. مثل الان....

سفر کوه زندگی اشک موسیقی جمعه ٢۶ آذر ١۴٠٠ ١٧ دسامبر ٢٠٢١ حساب روزها از دستم در می‌رفت تا وقتی که چند روزی مانده بود به آمدن دختر و همسرم....

برای تارا -١ دوم دسامبر ٢٠٢١ بجستان تارای عزیزم الان که درحال نوشتن این متن هستم دقیقا سه سال و ١۵٣ روز از یکشنبه اول جولای ٢٠١٨ می‌گذرد....

سقف‌فلک کار ما این نیست که سقف فلک را بشکافیم سقف فلک را پیش از ما شکافته‌اند درها باز است عشق ها در هواست کار ما شناور بودن در راز گل...

آغوش خورشید امروز از آغوش همسرم از آغوش دخترم خداحافظی می‌کنم شاید برسم به آغوش مادرم یا خواهرم یا دوستی دیگر! آغوش ها نشان از یکی شدن...

معجزه‌ی سکوت منتظر می‌نشینم با چشمان بسته یا با چشمان باز و انگشتان منتظر منتظر کلام بعدی منتظر الهام بعدی منتظر معجزه درست وقتی چشمانت...