کونِ کار -٣ – آیا مراقبه فرار است؟
***
دوستان زیادی دارم که مراقبه نمیکنند. این دوستان بالطبع ابزاری جز ذهن برای درک و قضاوت، نمیشناسند.
از نظر آنها، مراقبه نوعی فرار است.
در سطح ماجرا اینطور است که ظاهراً مراقبه کننده کاری نمیکند. پس ذهن اینطور قضاوت میکند که مراقبه کننده دارد فرار میکند از واقعیت. واقعیت برای او چیست؟ همین ذهن!
ذهن، مراقبه را فرار میداند. چون مراقبه خاموش کردن و مشاهده ی بی قضاوت ذهن است.
خیلی ها هم مراقبه را تنبلی تفسیر میکنند.
اما فرار از چه؟ فرار از کار؟
حال ببینیم آیا مراقبه واقعاً فرار از کار است؟
آیا کسیکه مراقبه میکند تنبل است؟
آیا کسیکهکون کار ندارد مراقبه را انتخاب میکند؟
مراقبه چیزیاست نانوشتنی. یعنی نمیشود با ذهننوشتش. نمیشود با ذهن توضیح داد یا فهمید.
بهترینوسریعترین راه برای مراقبه تجربه کردنمراقبه است.
اگر مراقبه میکنید دیگر نخوانید. خودتان با مراقبه خواهید دانست.
اما اگر مراقبه نمیکنید و هنوز میخوانید، برای روشنترشدن مفهومِ مراقبه اینجا کمیبیشتر مینویسم.
مراقبه حتی اگرفرار باشد، فرار به جلواست.
ذهن، کارش ایجاد ترس است.
خاصیت ذهن، فرار است. فرار از واقعیت.
ووقتی با مراقبه از ذهن عبورکنی دیگرفرارنمیکنی.
فرارِ اصلی در واقع فرار از خود است.
فرار از لحظه است.
راههای فرار معمول هم اینهاست.
ذهن برای فرار از لحظه گذشته و آینده را میسازد. زمان را میسازد.
ذهن برای فرار از خود دست به کارهای زیادی میزند.
مثلا تلوزیون میبیند. یا اینترنت را اسکرول میکند. یا غذا میخورد. یا کار میکند. یا سکس میکند. و غیره.
ذهن کونِ مراقبه ندارد.
و مراقبه مهمترین کار است.
ذهن سعی میکند خودش را مهم نشان بدهد. سعی میکند آینده را مهم نشان بدهد. ذهن با ترساندنِ تو، سعی میکند از لحظه فرار کند.
اما وقتیمراقبه گونباشی دیگرفرار نمیکنی.
خودِ مراقبه گون بودن؛ یککیفیت است.
مراقبه انجام کاری نیست.
مراقبه فرار مداوم به خود است.
فرار مداوم به جلو.
یعنی به جای سرکوب کردنِ افکار و احساسات به سمت آنها بروی.
افکار و احساسات را نگاه کنی. بدونذهن و بدونقضاوت.
یعنی به سمت خودت فراری به جلو داشته باشی.
اگرعجولی آن را ببینی. غم را ببینی. دیوانگی ذهن را ببینی. همه چیز را ببینی.
ومراقبه کردن شجاعت میخواهد. قدرت میخواهد. جسارت میخواهد.
کونِ مراقبه باید داشته باشی.
Comments