مکالمات من و تارا *** وقتی پنج شش سالم بود برای اولین بار فهمیدم فکر نکردن سخت است. مدتی است فهمیدم فکر نکردن کاری معنوی است. نوشته‌ی فکر...

کارما برای خودم و برای تارا! *** دیروز که با تارا دخترم بودم، پیشنهاد داد که یک مسابقه‌ی نقاشی برگزار کنیم. Contest. نمی‌دانم از کجا یاد...

داستانهای ذهن *** این داستان در مورد داستان‌های ذهن است. ذهن ما مدام در حال داستان سازی است. نه یکبار بلکه در هر لحظه. شاید چند صد بار در...

نامه‌های یک اعدامی *** زندگی من مقارن شد با جمهوری اسلامی، کمی قبل تر هم که اعدام یهودی‌ها توسط هیتلر بود. در تمام اینها داستان هایی از...

فکر کردن *** بچه که بودیم فکر کردن تشویق می‌شد. می‌گفتند برو فکر کن. یا از بزرگی نقل میشد که «من فکر می‌کنم پس هستم». برای یک دانش آموز...

داستان زیبای خاله موندگار “Khale Moondegar” Persian kids story from 80’s https://youtu.be/QRGlEyxkVzQ این داستان یکی از خاطره انگیز ترین...