چرا ریش؟ طبیعت، هویت و زیبایی از دو سه ماه پیش یهو تصمیم گرفتم ریشم و نزنم. راستش همیشه از زمان نوجوانی ریشهایم را نهایتا بعد از دو سه...

اشتراکات رهبران دینی و خدای سرمایه‌داری از تمام فرقه ها و دین‌ها از اسلام و یهودیت و مسیحیت گرفته تا بابیت و بهائیت و بوداییسم و اکثر...

انرژی زنانه و مردانه – خودارضایی — ساعت چهار صبح است. مدتی است که برای نوشتن مقاومت می‌کنم. کم گوی و گزیده گوی را یادتان هست. در مورد...

با عجله به سوی قبرستان برادرم می‌گوید عجله دارد. انگار من هم عجله دارم. یاد خاطراتم می‌افتم. با عجله دوش می‌گیرم. تیتر را می‌زنم. با عجله...

باز جنگ معمولاً اخبار را دنبال نمی‌کنم مگر از طریق دوستان. دیروز وقتی از آسانسور رد می‌شدم یک لحظه چشمم افتاد. ١٣٧ نفر در اوکراین مُردند!...

مادی ، مذهبی یا معنوی از خواب بیدار می‌شوم. جدود سه صبح. رفتن به دستشویی و شستن دست و صورت را تقریباً اتوماتیک انجام می‌دهم. هنوز...

شادی کجاست شادی جایی در قلبت است. خیلی دیده نمی‌شود. می‌شود عکسهایی از سفرهایت بگذاری. مدام لبخند بزنی. بخندی. جوک تعریف کنی. پول در...

یگانگی یوگا همه چیز با نفَس شروع می‌شود. مینشینی کمی نفس میکشی. قرار میگیری. به زمین متصل می‌شوی. بر خورشید سلام می‌کنی. با ماه یگانه...

سجده بر غیرخدا از کودکی به ما گفته بودند سجده بر غیرخدا حرام است و گناهی است بزرگ و نابخشودنی. کمابیش هنوز این ایده را با خودم...

تولدی مهم در زندگی من این را به بهانه‌ی تولد همراه موقت زندگی ام می‌نویسم. ما خیلی چیزهای دائمی را دوست داریم اما راستش را بگویم این...

مبادله هایی از جنس انرژی قبلا از مبادله به عنوان پایه‌ی اقتصاد حرف زده بودیم. از مبادله‌‌ی ما با جهان طبیعی و زمین و آسمان. خاک و آب و...

پدر نمی‌دانم چرا ناگهان یاد پدرم افتادم. پدر من  پدرِ شش بچه‌ی دیگر هم بود. او زود مُرد. وقتی من شش سالم بود. فکر کنم هنوز اول دبستان هم...

مراقبه با کلمه‌ها کیبرد نوشتن تایپ قلم اسمارت فون بدن حالت بدن زوزه در سر پوسچر تقارن سینوس شستشوی سینوس فکر ذهن سرعت تولید فکر تولید...

شک روز و یقین شب دوباره شب. دوباره سکوت. دوباره بیدار. شب ها را دوست دارم. در شب یقینم بیشتر است. شب‌ها مغزهای منتقد خوابند. سیاهی و سکوت...

هرچه بادا باد می‌نشینم هرچه شد شد می‌نشینم من مراقب هرچه شد شد گرچه بودم یادنبودم هرچه شد شد گرچه مُردم یا که زنده هرچه شد شد من که نیستم...

من کیم ؟ من کی هستم؟ من کیستم؟ رسالتم چیست؟ خدمت من چیست؟ سوالی که سخت می توانم جواب بدهم. شاید هیچ. شاید فقط یک نمودی از زندگی. شاید...

صفحه شیشه‌ای و یوگا گاهی صفحه ام را به دست می‌گیرم. هنوز نمی‌دانم چه می‌نویسم! شاید نوعی مدیتیشن باشد. شاید مرتب کردن ذهنم. هدفی ندارم....

چراغ راه درخواب دوش پیری در کوی عشق دیدم با دست اشارتم کرد کین عزم سوی ما کن در جوانی وقتی هورمونهای جنسی در اوجش بود و هنوز دست و پاگیر...

آبستن گاهی آبستن می‌شوم. آبستن کلمات. گاهی اشکم به در مشکم می‌رسد. با یک فکر، با یک خاطره، با یک جمله، با یک آرزو پلک چشمهایم خیس می‌شود....

برای تارا – ٢ زندگی و مرگ آگاهانه تارای عزیزم. الان که می نویسم خواب هستی. الان سه سال و ٢١٣ روز از تولد فیزیکی تو می‌گذرد. وقتی که به تو...