ساختن دنیا! *** همه‌ی ما در حال ساختن دنیا هستیم. ساختن دنیای خودمان. در هر لحظه! منظورم چیست؟ در این خلقت کمی آزادی و حق انتخاب به ما...

کتابخانه ای به نام پدر! *** دوستان درحال ساخت کتابخانه ای به نام پدر اینجانب؛ «اکبر شهراد بجستانی» هستند. به بنده هم پیشنهاد همکاری...

پراکندن غم در خانواده! *** ارتباط با غریبه ها آسان است! دوستان و آدمهایی که برای اولین بار می‌بینی. با آنها راحت هستی! اما وقتی به...

اعدام صبحگاهی *** صبح حدود ساعت های چهار یا پنج کمی خواب های پراکنده و کمی خواب های جنسی می‌بینم! کم کم حدود ۵ صبح بیدار می‌شوم. از شامی...

مقایسه روشهای ارتباطی ارتباط فیزیکی مثل لمس کردن و در آغوش گرفتن یا کشتی گرفتن یا جنگیدن بین افراد خیلی نزدیک اتفاق می افتد یا افراد خیلی...

مکالمات ذهن شماره ١ و ٢ ! *** منِ شماره ١: چرا مثل بقیه نمی‌شوی؟ مثل آدم‌های معمولی زندگی نمی‌کنی؟ مثلاً برای ازدواج برای کار و چیزهای...

تخلیه‌ی حال بد *** اصلاً حال خوبی ندارم. هشدار! هشدار! احتمالا با خوندن این متن حالت بد بشه! البته هیچ معلوم نیست! شاید حالت بد نشه! حتی...

یک کلمه *** عنوان فقط یک کلمه است. نمی‌شود تمام آنچه قرار است اینجا اتفاق بیافتد را در یک کلمه خلاصه کنم. من به کلمات معتاد شدم. همانطور...

مناجات! *** وقتی با خودم حرف می‌زنم می‌تونم اسمش رو بگذارم مناجات. چه با خودم حرف بزنم چه با خواننده هایی که نمی‌شناسم چه با یک خدای...

مرور زندگی و فهم مرگ *** امروز روز عجیبی بود. تنها بودم و نوشته های گذشته را مرور کردم. وقتی نوشته های قدیمی را مرور میکنم انگار کل...

هیچ مگو *** مدتهاست میخواستم بنویسم و بگویم. قصد داشتم پا به این دنیای بزرگ اینترنت بگذارم و دیداری با دوستان الکترونیکی خوم تازه کنم....

اول حال خودت را خوب کن! *** اگر میخواهی بنویسی؛ اول حالِ خودت را خوب کن! اگر میخواهی بخوانی این سطور را؛ اول حالِ خودت را خوب کن! اگر...

نوشتن برای تنهایی *** حس تنهایی حس آشنایی است. فکر می‌کنم برای همه. این غول تنهایی همه جا هست. اما من یکی را برای رفع تنهایی پیدا کردم!...

درد زایمان *** گاهی درد زایمان دارم! مثل زنی که آبستن باشد! وقتی حواسم باشد آن نانوشتنی مرا آبستن می‌کند. آبستن چیزهایی که وقتی متولد...

درد دل با قلم! *** خیلی وقتها تنها دوست من این قلم شیشه‌ای هست. وقتی یک روز بگذره و کسی نباشه که باهاش حرف بزنم شروع می‌کنم با این دوست...

ترس از آینده! *** بسیاری از دوستان توصیه می‌کنند که ننویس یا نوشته‌ها رو پاک کن یا فقط برای خودت بنویس و پخش نکن. در این که نیت این...

معجزه‌ی صبح *** صبح ها شبیه معجزه است. قبل از اینکه چشمانم را به بیرون باز کنم کمی درونم را نگاه می‌کنم. شاید خوابی دیده باشم. که نشان از...

دیدن کلمات *** نشسته‌ام امیدوار و گریان! بدون هدف. بدون مقصد. بدون طرحی و برنامه‌ای! نشسته‌ام کلمات را نگاه می‌کنم. حروفی را که با هم و...

شناسنامه‌ی باطل! *** لحظاتی پیش مُچ خودم را گرفتم! این صفحه و این نوشته‌ها شده شناسنامه ام! وقتی با کسی آشنا می‌شوم لینک این نوشته‌ها را...

نوشتن به جای مراقبه! *** وقتی می‌دانی که نباید ورودی اضافی به ذهن وارد کنی. وقتی می‌دانی مراقبه بهترین کاری است که برای خودت و دیگران...